کد خبر : 348565
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۹

گروگانگیری دختر توسط خواستگارش

گروگانگیری دختر توسط خواستگارش

به دستور بازپرس جنایی، کارآگاهان به سراغ خواستگار سابق او رفتند. هر چند پسر جوان منکر سرقت بود اما دلایل و مدارکی که تیم تحقیق به دست آورده بود نشان می‌داد که او در این ماجرا نقش دارد.درنهایت پسر جوان به ربودن دختر مورد علاقه‌اش اعتراف کرد و به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان

به دستور بازپرس جنایی، کارآگاهان به سراغ خواستگار سابق او رفتند. هر چند پسر جوان منکر سرقت بود اما دلایل و مدارکی که تیم تحقیق به دست آورده بود نشان می‌داد که او در این ماجرا نقش دارد.درنهایت پسر جوان به ربودن دختر مورد علاقه‌اش اعتراف کرد و به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان پلیس قرار داده شد.

پسر جوان که سابقه سرقت از منزل دارد اعتراف کرد برای اینکه شناسایی نشود صورتش را گریم کرده بود.

چرا این دختر را ربودی؟

کینه‌اش را به دل داشتم با احساساتم بازی کرده بود وقتی فهمید سارقم جواب منفی داد و از آن مهم‌تر با نقشه‌ای حرفه‌ای طلا و دلارهایی را که از راه سرقت به دست آورده بودم از خانه‌ام سرقت کرد.

از کجا فهمید سارقی؟

یکی از بدخواهانم ماجرای سرقت‌هایم را به او گفته بود، البته من از وقتی با شقایق آشنا شده بودم دور خلاف را خط کشیدم. به دروغ به او گفته بودم در کار ساخت‌وساز برج هستم و خانواده‌ام ایران زندگی نمی‌کنند. برای جلب اعتماد بیشتر او، هربار با یک خودروی اجاره‌ای مدل بالا دنبالش می‌رفتم. من به غیر از یک مادر پیر کسی را در زندگی ندارم که آن هم در شهرستان زندگی می‌کند اما وضع مالی‌ام خوب است و از راه سرقت تا قبل از اینکه دست به این کار بزنم، پول خوبی به دست آورده بودم.

چه شد اموالت را سرقت کرد؟

شقایق دختر زرنگی بود و اصلاً به روی من نیاورد که فهمیده است سارقم. یک روز به خانه‌ام آمد و با قهوه مسموم مرا بی‌هوش کرد و اموالی را که از راه سرقت به دست آورده بودم جمع کرد و برد. من نمی‌توانستم به پلیس شکایت کنم و بگویم که دزد به من زده است از طرفی نمی‌توانستم سکوت کنم و اجازه بدهم شقایق هر آنچه در این مدت به دست آورده‌ام را ببرد به همین دلیل نقشه ربودنش را طراحی کردم.

نقشه‌ات چه بود؟

برای اینکه مرا نشناسد از یک گریمور حرفه‌ای خواستم چهره‌ام را تغییر دهد و مرا به مردی حدوداً ۶۰ ساله تبدیل کند. بعد از آن به عنوان مسافرکش او را سوار خودرو کرده و به مخفیگاهم بردم و هرچه پول و طلا همراهش بود، گرفتم. البته آنجا از صدایم به من شک کرد ولی فکر نمی‌کردم شکایت کند.

منبع خبر


مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

کد امنیتی *

advanced-floating-content-close-btn
advanced-floating-content-close-btn

پنجره اخبار