شکوه زن بودن در ایران باستان؛ آیا فرهنگ مردسالارانه از ابتدا در فرهنگ ایرانیان بوده؟
شایانیوز– زن در ایران باستان از قدرت و احترام فراوانی برخوردار بود که تصورش در دنیای کنونی نیز بسیار پرشکوه است چه رسد به عصری که سایر تمدنها زن را جزء اموال مرد و شهروند درجه دو میدانستند. زنان نه تنها در امور خانوادگی، بلکه در اقتصاد، سیاست و نظام اداری نقش فعالی داشتند. بررسی کتیبهها، الواح و متون
شایانیوز– زن در ایران باستان از قدرت و احترام فراوانی برخوردار بود که تصورش در دنیای کنونی نیز بسیار پرشکوه است چه رسد به عصری که سایر تمدنها زن را جزء اموال مرد و شهروند درجه دو میدانستند. زنان نه تنها در امور خانوادگی، بلکه در اقتصاد، سیاست و نظام اداری نقش فعالی داشتند. بررسی کتیبهها، الواح و متون باستانی نشان میدهد که ایرانیان آن دوران دیدگاهی فوقالعاده پیشرو نسبت به زن داشتهاند، دیدگاهی که در مقایسه با تمدنهای همزمان (مثل یونان و روم) قابل تحسین است.
![]()
جایگاه زنان در دوره هخامنشی
در الواح گِلی کشف شده از تخت جمشید شواهد روشنی وجود دارد که زنان در کارگاههای دولتی، مزرعهها و تولید منسوجات مشغول به کار بودند و دستمزد میگرفتند، آن هم نه به صورت نابرابر، بلکه متناسب با نوع کار.
حتی بعضی از زنان در این الواح عنوان سرکارگر (chief of workers) دارند.
یکی از مشهورترین آنها ایردباما است؛ زنی ثروتمند و بانفوذ در عصر داریوش که صدها کارگر تحت فرمان او کار میکردند و خودش مالک زمین و کارگاه بود.
همچنین زنان سلطنتی مانند آتوسا (دختر کوروش بزرگ و همسر داریوش) نفوذ سیاسی فراوانی داشتند؛ روایتها میگویند تصمیمهای کلان دربار بدون نظر او انجام نمیشد.
![]()
دوره اشکانیان
دوره اشکانی کمتر مستند است، اما منابع یونانی و رومی اشاره کردهاند که زنان اشکانی در امور درباری، مالکیت زمین و حتی فرماندهی نیروهای نظامی حضور داشتند. سکههایی از این دوران وجود دارد که چهره زنان سلطنتی را در کنار شاه نشان میدهد، نشانهای از اعتبار رسمی آنان.
دوران ساسانی
در دوران ساسانیان، با شکلگیری ساختار دینی زرتشتی رسمی، نقش زنان شکل مذهبیتری پیدا کرد. زن در این دوران دارای حق ارث، حق مالکیت و حتی حق داوری در برخی دعاوی خانوادگی بود.
متون پهلوی نشان میدهند که ازدواج بر پایه قراردادهای مشخص مالی و اجتماعی صورت میگرفت و زن میتوانست در شرایط خاص، از شوهر جدا شود.
در این دوران زنانی چون پوراندخت و آذرمیدخت به پادشاهی رسیدند که این موضوع در بسیاری از تمدنهای همزمان تقریباً غیرممکن بود.
![]()
جایگاه فرهنگی و اسطورهای
در اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، زن نماد پاکی و نیروی زایندگی است. ایزدبانوانی مانند:
آناهیتا (ایزدبانوی آب، باروری و خرد)، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین و فروتنی) نقش پررنگی در جهانبینی ایرانیان داشتند. معابد آناهیتا در شهرهایی مانند همدان و استخر، نشانه اهمیت مذهبی و اجتماعی زنان است.
در اسطورهها نیز، زنانی چون فرنگیس، گردآفرید و تهمینه در شاهنامه، تصویری از شجاعت، خرد و وفاداری ارائه میدهند؛ تصویری که با زن منفعل متفاوت است.
زن در ایران باستان:
حق مالکیت و دستمزد مستقل داشت.
میتوانست در سیاست و مذهب نقشآفرین باشد.
در اسطورهها نماد خرد و قدرت اخلاقی بود.
اگرچه در دورههای بعد، ساختارهای مردسالارانه پررنگتر شدند، اما میراث ایران باستان نشان میدهد که در سرزمین ما، نگاه به زن از ابتدا انسانمحور و احترامآمیز بوده است.
![]()
ورود ضدفرهنگ «مردسالاری»
پرسش از منشأ مردسالاری در فرهنگ ایران، در واقع پرسش از تحول نگاه ما به انسان است؛ اینکه چه شد جامعهای که زن را خالق، داور و رهبر میدید، به مرور به ساختاری مردسالار و پدرسالار تبدیل شد؟
برای پاسخ، باید به دو مسیر نگاه کنیم:
یکی درونی، یعنی تحولات فرهنگی و دینی داخل ایران؛ و دیگری بیرونی، یعنی تأثیر تمدنها و اقوام مهاجم پس از دوران باستان.
۱. ایران باستان؛ جامعهای با توازن جنسیتی
در دوران هخامنشیان و ساسانیان، همانطور که در متون و الواح دیدیم، زن دارای حقوق اقتصادی و اجتماعی مشخص بود. این واقعیت نشان میدهد که جامعهی ایرانی اساساً مردسالارِ به معنای متأخر کلمه نبوده است.
آیین زرتشتی نیز در بنیاد خود بر دوگانه خیر و شر استوار بود، نه بر دوگانه مرد و زن.
در اوستا، زنان و مردان در برابر قانون اخلاقی یکساناند و حتی در برزخ و داوری نهایی، روح هر دو جنس براساس کردارشان سنجیده میشود.
این نگاه اخلاقمحور، نه جنسمحور، نشانه فرهنگی است که ارزش انسان را بر اساس کردار میسنجد نه جنسیت.
![]()
۲. آغاز تغییر؛ هجومها و تحولات فکر
با فروپاشی ساسانیان و هجوم اعراب در سده هفتم میلادی، نه تنها ساختار سیاسی ایران دگرگون شد، بلکه نوع نگاه به زن نیز تغییر کرد.
در جهانبینی عربی آن دوران، ساختار قبیلهای و پدرسالار حکمفرما بود؛ زن بیشتر در چارچوب خانواده و وابسته به مرد تعریف میشد.
در فرآیند طولانی اسلامپذیری ایرانیان، بخشهایی از این نگرشها با عناصر فرهنگی ایران درآمیخت.
البته آموزههای اصیل اسلامی خود، در بسیاری موارد از ظلم به زنان نهی کردهاند، اما قرائت اجتماعی و قبیلهای از دین باعث شد تا تصویر زن در عمل، محدودتر از گذشته شود.
همچنین در قرون بعد، با هجوم مغولها و ترکان، نظام قبیلهای دوباره بر ایران سایه انداخت.
در این نظامها، قدرت سیاسی و نظامی به مردان سپرده میشد و زنان به تدریج از صحنه عمومی حذف شدند.
![]()
۳. عامل درونی؛ فراموشی سنت خردمحور ایرانی
در کنار عوامل بیرونی، نباید از عامل درونی غفلت کرد:
در دورههای پس از اسلام، به ویژه در قرون میانه، ایران وارد مرحلهای از تعلیمات دینی و فلسفی مردمحور شد که بیشتر تحت تأثیر سنتهای یونانی و تفاسیر فقهی بود.
نگاه ارسطویی به «نقصان عقل زن» و پذیرش و تکرار آن در متون فقهی و در آثار متفکران مسلمان دورههای بعدی، به مرور جایگزین نگرش اسطورهای و اخلاقی زرتشتی شد.
در نتیجه، جامعهای که پیشتر در آن آناهیتا، ایزدبانوی خرد و آب ستایش میشد، به مرور به جامعهای ننگین بدل شد که در آن زن باید در پرده باشد تا محترم بماند!
![]()
با نگاه تاریخی میتوان گفت:
مردسالاری در فرهنگ ایران ذاتی و ابتدایی نبوده، بلکه حاصل تحولهای سیاسی، دینی و خارجی است.
فرهنگ اصیل ایرانی بر پایهی خِرَد، تعادل و پاکی بنا شده بود، نه بر تبعیض.
در حقیقت، هرچه از عصر باستان فاصله گرفتیم و لایههای سیاسی و قبیلهای بر فرهنگ ایرانی سوار شدند، نقش زن به حاشیه رانده شد.
اما این به معنای نابودی کامل آن میراث نیست. هنوز در ادبیات، اسطوره و حافظه جمعی ایرانی، تصویر زنِ دانا، جنگجو و مهرآفرین زنده است؛ تصویری از روزگاری که ایران، پیش از آنکه واژه «برابری» اختراع شود، آن را زیسته بود.
پاینده باد ایران آریایی و دست اهریمن کوتاه باد از این خاک پرگهر…..
![]()
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0