مولفههای انتخاب اصلح از دیدگاه امیر مومنان علی(ع) در نهج البلاغه
۱۵:۲۵ – ۱۳ تير ۱۴۰۳ عباس محمودی استاد حوزه و دانشگاه در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده است، نوشت: نهج البلاغه، نمودار سیاسی اسلام است. امیر مومنان علیه السلام شاخصههای متعددی برای فرد اصلح در مدیریت بیان کردهاند که با توجه به گستردگی این معیارها، پس از بررسی اجمالی نامههای آن حضرت، مهمترین
۱۵:۲۵ – ۱۳ تير ۱۴۰۳
عباس محمودی استاد حوزه و دانشگاه در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده است، نوشت: نهج البلاغه، نمودار سیاسی اسلام است. امیر مومنان علیه السلام شاخصههای متعددی برای فرد اصلح در مدیریت بیان کردهاند که با توجه به گستردگی این معیارها، پس از بررسی اجمالی نامههای آن حضرت، مهمترین این مولفهها به صورت گزینشی و مختصر آورده میشود.
۱. ولایت مداری
شاید مهمترین شاخصه انتخاب اصلح را بتوان ولایت مداری معرفی کرد؛ زیرا اگر مدیران ولایت مدار باشند همه شاخصههای مطرح شده از سوی ولی مسلمین را رعایت میکنند و در نتیجه دچار انحراف نمیشوند. امیر مومنان (ع) در این باره به اشعث بن قیس که استاندار آذربایجان بود، فرمودند: «.. وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًی لِمَنْ فَوْقَکَ…؛ باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی.»
۲. میانه رو و دور از افراط و تفریط
امیر مومنان (ع) علت اصلح بودن مالک برای فرماندهی سپاه را این گونه بیان کردهاند: «وَ قَدْ أَمَّرْتُ عَلَیْکُمَا وَ عَلَی مَنْ فِی حَیِّزِکُمَا مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ… فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا یُخَافُ وَهْنُهُ وَ لَا سَقْطَتُهُ وَ لَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَیْهِ أَحْزَمُ وَ لَا إِسْرَاعُهُ إِلَی مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ؛ من «مالک اشتر پسر حارث» را بر شما و سپاهیانی که تحت امر شما هستند، فرماندهی دادم…، زیرا که مالک، نه سستی به خرج داده و نه دچار لغزش میشود. نه در آنجایی که شتاب لازم است کندی دارد، و نه آنجا که کندی پسندیده است، شتاب میگیرد.»
آن حضرت همچنین به عمر بن ابی سلمه فرمودند: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ دَهَاقِینَ أَهْلِ بَلَدِکَ شَکَوْا مِنْکَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَةً وَ نَظَرْتُ فَلَمْ أَرَهُمْ أَهْلًا لِأَنْ یُدْنَوْا لِشِرْکِهِمْ وَ لَا أَنْ یُقْصَوْا وَ یُجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ َهُمْ بَیْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ امْزُجْ لَهُمْ بَیْنَ التَّقْرِیبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ پس از نام خدا و درود. همانا دهقانان مرکز فرمانداریت، از خشونت و قساوت و تحقیر کردن مردم و سنگدلی تو شکایت کردند. من در باره آنها اندیشیدم، نه آنان را شایسته نزدیک شدن یافتم، زیرا که مشرکند، و نه سزاوار قساوت و سنگدلی و بد رفتاری هستند، زیرا که با ما هم پیمانند، پس در رفتار با آنان، نرمی و درشتی را به هم آمیز، رفتاری توأم با شدّت و نرمش داشته باش، اعتدال و میانه روی را در نزدیک کردن یا دور کردن، رعایت کن.»
امام (ع) در جای دیگری خطاب به زیاد بن ابیه فرمودند: «فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِدا؛ای زیاد، از اسراف بپرهیز، و میانه روی را برگزین.»
از بررسی مجموع سخنان حضرت در این باره میتوان نتیجه گرفت که توصیه ایشان به میانه روی در همه امور است.
۳. مقدم داشتن رضایت خداوند بر رضایت مردم
امیر مومنان (ع) وقتی محمد بن ابی بکر را به فرماندهی سپاه مصر منصوب نمود خطاب به ایشان نکاتی فرمودند که ویژگیهای اصلح بودن را گوشزد میکند: «وَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکْرٍ أَنِّی قَدْ وَلَّیْتُکَ أَعْظَمَ أَجْنَادِی فِی نَفْسِی أَهْلَ مِصْرَ فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَی نَفْسِکَ وَ أَنْ تُنَافِحَ عَنْ دِینِکَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ لَکَ إِلَّا سَاعَةٌ مِنَ الدَّهْرِ وَ لَا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ فَإِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَیْرِهِ وَ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِی غَیْرِه؛ای محمد بن ابی بکر! بدان که من تو را سرپرست بزرگترین لشکرم یعنی لشکر مصر، قرار دادم. بر تو سزاوار است که با خواستههای دل مخالفت کرده، و از دین خود دفاع کنی، هر چند ساعتی از عمر تو باقی نمانده باشد. خدا را در راضی نگهداشتن مردم به خشم نیاور، زیرا خشنودی خدا جایگزین هر چیزی بوده، امّا هیچ چیز جایگزین خشنودی خدا نمیشود.»
۴. نشست و برخاست با مستضعفان و پرهیز از حضور در مجالس اشرافی
امیر مومنان (ع) وقتی اطلاع یافتند که عثمان بن حنیف استاندار بصره در مهمانی اشرافی حضور یافته، خطاب به وی فرمودند: «أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَم؛ پس از یاد خدا و درود!ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایهداران بصره، تو را به مهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی خوردنیهای رنگارنگ برای تو آوردند، و کاسههای پر از غذا پی در پی جلوی تو نهادند گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره میخوری؟»
۵. پاک دستی و عدم خیانت در بیت المال
یکی از مهمترین ملاکهای انتخاب اصلح از منظر امیر مومنان (ع)، پاک دستی و حفظ بیت المال مسلمین است امام (ع) کارگزارانی که از بیت المال مسلمین به نفع خود یا اقوام و خویشانشان مصادره میکردند را به شدت توبیخ میکرد آن حضرت به یکی از کارگزاران خود فرمودند: «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّکَ وَ عَصَیْتَ إِمَامَکَ وَ أَخْزَیْتَ أَمَانَتَکَ بَلَغَنِی أَنَّکَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَیْکَ وَ أَکَلْتَ مَا تَحْتَ یَدَیْکَ فَارْفَعْ إِلَیَّ حِسَابَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ وَ السَّلَام؛ پس از یاد خدا و درود! از تو خبری رسیده است که اگر چنان کرده باشی، پروردگار خود را به خشم آورده، و امام خود را نا فرمانی، و در امانت خود خیانت کردهای. به من خبر رسیده که کشت زمینها را بر داشته، و آنچه را که میتوانستی گرفته، و آنچه در اختیار داشتی به خیانت خوردهای، پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حسابرسی خداوند از حسابرسی مردم سختتر است. با درود.»
امام (ع) به مصقلة بن هبیره شیبانی، فرماندار اردشیر خرّه «فیروز آباد» از شهرهای فارس، نوشتند: «بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَکَ وَ عَصَیْتَ إِمَامَکَ أَنَّکَ تَقْسِمُ فَیْءَ الْمُسْلِمِینَ الَّذِی حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُیُولُهُمْ وَ أُرِیقَتْ عَلَیْهِ دِمَاؤُهُمْ فِیمَنِ اعْتَامَکَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِکَ فَوَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ کَانَ ذَلِکَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَکَ عَلَیَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِی مِیزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّکَ… أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هَذَا الْفَیْءِ سَوَاءٌ…؛ گزارشی از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشی، خدای خود را به خشم آوردهای، و امام خویش را نا فرمانی کردهای، خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزهها و اسب هایشان گرد آورده و با ریخته شدن خون هایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند، و تو را برگزیدند، میبخشی! به خدایی که دانه را شکافت، و پدیدهها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو سبک گردیده است!… آگاه باش، حق مسلمانانی که نزد من یا پیش تو هستند در تقسیم بیت المال مساوی است.»
۶. مبارزه با فساد نزدیکان
از دیدگاه امیر مومنان (ع)، اصلح کسی است که نه تنها با فساد مبارزه میکند بلکه نسبت به اقوام و نزدیکان خود سخت گیری بیشتری دارد آن حضرت در نامه به یکی از کارگزاران خائن در بیت المال نوشتند: «وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ مَا کَانَتْ لَهُمَا عِنْدِی هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّی بِإِرَادَةٍ حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِیحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا؛ سوگند به خدا! اگر حسن و حسین چنان میکردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمیدیدند و به آرزو نمیرسیدند تا آن که حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلی را که به دستم پدید آمده نابود سازم.»
۷. شجاع و نترس
امیر مومنان (ع) هنگامی که خواستند به صفین برای جنگ با معاویه برود در نامه به عمر بن ابی سلمه مخزومی که حاکم بحرین بود، نوشتند: «فَلَقَدْ أَرَدْتُ الْمَسِیرَ إِلَی ظَلَمَةِ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِی فَإِنَّکَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَی جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ إِقَامَةِ عَمُودِ الدِّینِ إِنْ شَاءَ اللَّه؛ تصمیم دارم به سوی ستمگران شام حرکت کنم، دوست دارم در این جنگ با من باشی، زیرا تو از دلاورانی هستی که در جنگ با دشمن، و بر پا داشتن ستون دین از آنان یاری میطلبم. إن شاء الله.» چنان که از متن رواتی معلوم است امام علیه السلام یکی از ملاکهای گزینش این شخص را شجاعت و دلاوری ایشان بیان نمودند.
۸. اجرای عدالت
در موارد فراوانی امام (ع) کارگزاران خود را به عدالت محوری توصیه و سفارش نمودهاند و از آن به عنوان یکی از ویژگیهای مدیر شایسته یاد نمودهاند در یکی از نامههای خود به مالک اشتر فرمودند: «تو از کسانی هستی که در یاری دین از آنها کمک میگیرم، و سرکشی و غرور گناهکاران را در هم میکوبم؛ و مرزهای کشور اسلامی را که در تهدید دشمن قرار دارند حفظ میکنم، … وَ اخْفِضْ لِلرَّعِیَّةِ جَنَاحَکَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ التَّحِیَّةِ حَتَّی لَا یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ وَ السَّلَامُ؛ پر و بالت را برابر رعیّت بگستران، با مردم گشاده روی و فروتن باش، و در نگاه و اشاره چشم، در سلام کردن و اشاره کردن با همگان یکسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند، و ناتوانان از عدالت تو مأیوس نگردند. با درود.»
با مطالعه کتاب شریف نهج البلاغه این نتیجه حاصل شد که امیر مومنان (ع) مولفهها و ویژگیهای فرد اصلح را بیان کردهاند. برخی از این ویژگیها عبارتند از؛ ولایت مداری، میانه روی و دوری از افراط و تفریط، مقدم داشتن رضایت خداوند بر رضایت مردم، نشست و برخاست با مستضعفان، پاک دستی، مبارزه با فساد، شجاعت و نترسی و اجرای عدالت.
منبع: مهر
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0