فرمولی برای «باهوشتر شدن» که هیچ ربطی به IQ ندارد

چرا؟ وقتی برای یادگیری یک چیز جدید تلاش میکنید، برای مدتی ضخامت و فعالیت قشر مغز شما افزایش مییابد. هر دو اینها نشانههای افزایش ارتباطات عصبی و تخصصِ آموختهشده هستند. اما پس از چند هفته اول، این روند کاهش مییابد و درنهایت به سطح پایه بازمیگردد. مغزی که پیوسته با چالشهای تازه روبهرو شود، همواره
چرا؟ وقتی برای یادگیری یک چیز جدید تلاش میکنید، برای مدتی ضخامت و فعالیت قشر مغز شما افزایش مییابد. هر دو اینها نشانههای افزایش ارتباطات عصبی و تخصصِ آموختهشده هستند. اما پس از چند هفته اول، این روند کاهش مییابد و درنهایت به سطح پایه بازمیگردد.
مغزی که پیوسته با چالشهای تازه روبهرو شود، همواره جوان و آمادهی آموختن باقی میماند
نتیجه اینکه شما قطعاً بیشتر میدانید؛ یا میتوانید کارهای بیشتری انجام دهید. اما بهمحض اینکه آن دانش یا مهارت را کسب کردید؛ یعنی وقتی آن را کاملاً یاد گرفتید؛ مغزتان دیگر مجبور نیست به آن شدت کار کند.
به همین دلیل، تنها راه برای بالابردن و حفظ هوش سیال این است که پیوسته خودتان را در معرض تجربههای تازه قرار دهید؛ چیزهای جدید بیاموزید، مهارتهای متفاوت امتحان کنید و به طور مداوم خودتان را به چالش بکشید، چه در کار و چه در زندگی شخصی، همهجا.
بهاینترتیب، نهتنها از جریان دائمی اطلاعات و مهارتهای جدید بهرهمند خواهید شد، بلکه مغز شما «ضخیمتر» باقی میماند و به ایجاد ارتباطات عصبی جدید ادامه خواهد داد. این روند یادگیریهای بعدی و باهوشتر شدن را نیز آسانتر میکند.
همینجا دوباره به حرف جابز بازمیگردیم. او معتقد بود اگر بخواهید ارتباطهای نوآورانه بسازید و دو تجربهی بهظاهر جدا را به هم ربط دهید، نمیتوانید همان مجموعهی تجربههایی را داشته باشید که همه دارند. در غیر این صورت همان ارتباطهایی را خواهید ساخت که بقیه ساختهاند و نوآوری در کار نخواهد بود. بنابراین باید تجربیات متفاوتی به دست آورید.
برای نوآوری باید تجربههایی متفاوت از بقیه داشته باشید؛ وگرنه همان ارتباطهای تکراری را خواهید ساخت
اگر به زندگی افراد باهوش و نوآور نگاه کنید، یک نکتهی مشترک به چشم میآید: آنها مجموعهای متنوع از تجربهها را با خود دارند که هنگام مواجهه با یک مسئله یا معضل، میتوانند بر پایهی آنها راهحلی منحصربهفرد پیدا کنند.
هرچه دامنهی دانستهها و تجربههایتان گستردهتر باشد، بیشتر میتوانید از قدرت یادگیری تداعیگر (associative learning) استفاده کنید؛ فرآیندی که طی آن چیز تازهای را با دانستههای پیشین مرتبط میکنید و رابطهای میان امور ظاهراً نامرتبط پیدا میکنید.
به زبان ساده، هر زمان که میگویید: «فهمیدم! این مثل آن است»، در حال استفاده از یادگیری تداعیگر هستید و هر بار که به ذهنتان میرسد «صبر کن ببینم…میتوانم این را در آن موقعیت هم به کار بگیرم»، دارید از آموختههای خود برای ساختن ارتباطهای هوشمندانه استفاده میکنید.
دقیقاً به همین ترتیب بود که استیو جابز از تجربهی شرکت در یک کلاس خوشنویسی در دوران دانشگاه، برای طراحی فونتهای اولیه اپل الهام گرفت؛ یا کوین پلانک تجربهی بازی فوتبال در کالج را دستمایهی ساخت لباسهای ضدتعریق «آندر آرمور» قرار داد.
هرچه تجربههای بیشتری اندوخته باشید، یادگیری سریعتر و ماندگارتر میشود
یا بنیانگذاران واتساپ که کارمندان سابق یاهو بودند، از مدل کسبوکار مبتنیبر تبلیغات و جمعآوری داده خسته شده بودند و با الهام از این تجربه، محصولی کاملاً برعکس ساختند: یک پیامرسان ساده، بدون تبلیغات و متمرکز بر ارتباط خالص و سریع.
هر یک از این تجربهها به منبعی برای تجربههای تازهتر تبدیل شدند که امکان حل مسئله را به شیوهای متفاوت را فراهم کردند.
هرچه بیشتر بیاموزید، احتمال بیشتری وجود دارد که دانستههای قدیمی خود را به موضوعات تازه ربط دهید. در این حالت فقط لازم است تفاوتها و نکات ظریف را بشناسید. حالا میتوانید آنچه تازه یاد گرفتهاید را در چارچوبی گستردهتر قرار دهید؛ چارچوبی که هم یادگیری را آسانتر میکند و هم ذخیرهسازی و بازیابی حافظه را بهبود میدهد.
این امر در مورد تجربیات زندگی نیز صادق است. در نتیجه، کل «فرآیند آموختن» برایتان آسانتر میشود. تحقیقات نیز نشان میدهد با این روند سریعتر یاد میگیرید و اطلاعات بیشتری را بهخاطر خواهید سپرد و درنهایت، شما حتی از آنچه هستید هم باهوشتر خواهید شد.
منبع: عصر ایران
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0