«واقعیتگویی» در برابر «واقعیتگریزی»:فاصله راهبردی پزشکیان و تندروها بر سر مذاکره

شایانیوز– در میانهٔ فشاری که از یک سو به شکل تورم مزمن، محدودیت درآمد ارزی کل کشور، کاهش درآمد نفتی، سایهٔ تهدیدهای نظامی و اقتصاد به شدت بیمار بر روان جمعی ایرانیان سنگینی میکند و از سوی دیگر به صورت بن بستهای تکرار شوندهٔ دیپلماتیک، در عرصه سیاست بین المللی، خود را نشان میدهد، سخنان
شایانیوز– در میانهٔ فشاری که از یک سو به شکل تورم مزمن، محدودیت درآمد ارزی کل کشور، کاهش درآمد نفتی، سایهٔ تهدیدهای نظامی و اقتصاد به شدت بیمار بر روان جمعی ایرانیان سنگینی میکند و از سوی دیگر به صورت بن بستهای تکرار شوندهٔ دیپلماتیک، در عرصه سیاست بین المللی، خود را نشان میدهد، سخنان اخیر مسعود پزشکیان در جلسهٔ رسمی هیئت دولت و نشست رسانهای به نقطهٔ کانونی جدال گفتمانهای درون نظام در تهران بدل شده است. او با صراحتی عاری از تعارف، در برابر توصیه جناحهای «مذاکره ستیز» ابراز داشت: اگر قرار باشد حرف نزنیم، چه باید بکنیم؟ میخواهید بجنگید؟ «خب آمد زد؛ الان برویم درست کنیم دوباره میآید میزند» یک گزارهٔ موجز و رسا که هم تجربهٔ ضربات گذشته را یادآور میشود و هم چرخهٔ فرسایندهٔ بازسازی پرهزینه را!
این نقل صریح که در ویدئوهای منتشر شده و گزارش رسانههای جریان اصلی کشور، بازتاب وسیعی یافت، همان قدر که برای حامیان کاهش تنش، نشانهٔ «عقلانیت واقعگرا» بود، برای مخالفان سازشگریز، علامت «ابراز ضعف » قلمداد شد و همین نقطه، آغازی شد برای جدال تازهای بر سر معنای امنیت و عزت ملی.
در سوی مقابل، حسین شریعتمداری به عنوان چهرهٔ محوری یکی از مهمترین ابزارهای رسانهای جریانساز: روزنامهٔ کیهان، با تفسیری آشنا و به سنت نقدهای سالهای گذشته، سخنان رئیس جمهور را در چارچوبی دوگانه تصویر کرد: یا مذاکره به معنای «سر تسلیم فرود آوردن» یا جنگ و تن دادن به خواستههای طرف مقابل؛ و سپس نتیجه گرفت که در این نگاه «مقاومت» کمترین جایگاهی ندارد و هر دو سوی دوگانه، تسلیم است.
اگر سخنان پزشکیان را نه یک دوقطبی سازی شتاب زده، بلکه دعوت به تعریف دوبارهٔ «مذاکره در عین بازدارندگی» بدانیم، کیهان به جای درگیر شدن با متن مسئله، یعنی مدیریت هزینههای واقعی جنگ فرسایشی اقتصادی و مخاطرات چرخهٔ بازسازی و تخریب سیستم هستهای، از مسیر آشنای «هویتسازی ایدئولوژیک» عبور میکند و مسئلهٔ راهبردی را به نزاعی بر سر نَسَبنامهٔ سیاسی فرو میکاهد.
برآیند سیاسی این اختلاف، در میدان سیاست داخلی هم بازتابهای تند خود رادارد: کافی است به موج واکنشهای رسانهای و کنش نمایندگان نزدیک به جبههٔ تندرو بنگریم که چگونه از انتقاد لفظی عبور کرده و حتی زمزمهٔ پیگیری «عدم کفایت سیاسی» را در کانالهای تلگرامی و تریبونهای رسانهای پیش کشیدهاند. نشانهای که معنا و پیام روشنش این است که نزاع، دیگر فقط بر سر گزارهٔ «مذاکره یا عدم مذاکره» نیست، بلکه به سطح مشروعیتزدایی از روایت «تعامل واقعگرایانه» ارتقا یافته و میتواند در صورت تداوم، ظرفیت اجرایی دولت را در حوزهٔ سیاست خارجی و اقتصادی کاهش دهد؛ و بازویی منفعل از دولت بسازد که فقط و فقط ضامن اجرایی برای تمایلات گروهی اقلیت است. گروهی که سالهاست گفتمان سیاسیاش برای شهروند عادی وطن به «بیثباتی وحشتناک اقتصادی و افق مبهم آینده کشور» منجر شده است. گفتمانی که زخم زده است و مرهمی هم برای زخمها نمیشناسد. از این منظر، واکنشهای تند این گروه اقلیت اصول گرا که چهرههای شاخص آن
را همه میشناسیم و «کیهان» پیشقراول آنهاست، بیش از آنکه پاسخ محتوایی به استدلال «اگر دوباره بسازیم، دوباره میزنند» باشد، یک کنش «هزینهزای احساسی و شبه سیاسی » است که اختیار مانور دولت را در تنظیم قوای قدرت و مصالحه، محدود میکند و دست و پای رئیس جمهور را میبندد.
نکتهٔ کانونی تحلیل اینجاست: پزشکیان در حال جایگذاری یک منطق «هزینه-فایده» در دل گفتار امنیتی است؛ او از جنگ یا تسلیم حرف نمیزند، از «مدیریت هزینه بازدارندگی» حرف میزند؛ میگوید اگر راهبرد ما فقط پافشاری بر بازسازی پس از ضربه باشد، آن هم بدون باز کردن مسیر گفتگو که احتمال ضربهٔ بعدی را کاهش دهد، نتیجهٔ خالص برای ملت چیزی جز شاخص فلاکت بالا و نابودی کامل زیرساختهای اقتصادی نیست. «مذاکرهٔ مشروط به تضمین و رفع عملی تحریمها» تنها راه و آخرین راه خروج از این پیچ تند و مرگبار سیاسی و اقتصادی است. پیچی که نمیدانیم پشت آن چیست و چه بر سر قطار کشور خواهد آورد. قطاری که ملت بی رمق و رنج کشیده، سرنشینان آناند.
بخش مهمی از رسانههای میانه و تحلیلگران مستقل، همین را برجسته کردهاند: اذعان به این که «اهل دعوا نیستیم»، این سیگنال را به قدرتهای جهانی میفرستد که بازدارندگی از مسیر گفتگو و توافق هم جواب میدهد و لزوماً نیازی به جنگ نیست. و این همان لایهای است که تفسیر ایدئولوژیک جناح تندرو و اصحاب جبهه پایداری تعمداً نادیده میگیرد. شاید هم این جماعت اصلاً مخالفتی با جنگ و فرسودن توان کشور ندارند و حفظ ارزشهای کهنه و پایداری به اصول اعتقادی خودشان بر منافع و مصالح بیش از ۹۰ میلیون انسان آسیب پذیر ارجح است.
اینک در این برهه تاریخی دو راه در پیش است:
سر سپردن به جناح تندرو و تقابل حداکثری با غرب، پشت کردن به هر گونه مذاکره و نتیجتاً افتادن در چرخه جنگ و ناامنی سیاسی و مرگ کامل اقتصادی.
و یا مسیر انعطافپذیری سیاسی و محدودیتپذیری هستهای همراه با دریافت امتیاز از قدرتهای جهانی و نتیجتاً ترمیم زخمهای کاری کنونی و جلوگیری از زخمهای جدید.
خلاصه کلام: تا کی قرار است راهبرد سیاست بین الملل و روابط دیپلماتیک که از ضروریات تنفس ملتها و ضامن بقای علائم حیاتی کشورهاست، بر شعار ویرانگر «نه سازش، نه تسلیم» متکی باشد نه بر ترکیب سنجیدهٔ چانهزنی سیاسی و چابکی دفاعی؟
کاش مخالفان مذاکره، خود به تنهایی در خط مقدم بجنگند نه اینکه کشتی میهن را به دل طوفان ببرند و پس از ناتوانی در به ساحل رساندن آن، خود با جلیقه نجات، مهلکه را ترک کنند و ملت بماند و شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل- کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها…..
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰