قصه پر غصه محیطبانان؛ از زیر گرفته شدن تا اعدام! زخم روی زخم بر خاک ایران!

شایانیوز– خبر تلخ دیگری از بحرانهای بی پایان محیط زیست ایران: اردلان مرتضوی، محیطبان، حین گشتزنی در منطقه رودبارک، با شنیدن صدای شلیک متوجه حضور شکارچیان میشود. پس از برخورد با آنان، درگیری تن به تن رخ میدهد و سپس شکارچیان در نهایت بی رحمی، محیطبان شرافتمند را با وانت نیسان زیر گرفته و متواری
شایانیوز– خبر تلخ دیگری از بحرانهای بی پایان محیط زیست ایران: اردلان مرتضوی، محیطبان، حین گشتزنی در منطقه رودبارک، با شنیدن صدای شلیک متوجه حضور شکارچیان میشود. پس از برخورد با آنان، درگیری تن به تن رخ میدهد و سپس شکارچیان در نهایت بی رحمی، محیطبان شرافتمند را با وانت نیسان زیر گرفته و متواری میشوند. وی از ناحیه دست، پا و دنده دچار شکستگی شدید شده و هم اکنون در بیمارستان تحت مراقبت ویژه است. این حادثه، نه تنها یادآور فداکاری و مظلومیت جامعه محیطبانان است، بلکه بار دیگر واقعیتی عریان را به رخ میکشد: محیطبانان ایران در یک «جنگ خاموش» گرفتارند، آن هم جنگی دو سویه که هم با متخلفان طبیعت درگیرشان میکند و هم با قوانینی که نه تنها حمایتی از آنها نمیکند، بلکه گاه خود به تهدیدی برای جانشان بدل میشود.
ایران حدود یازده درصد از مساحتش را به صورت مناطق حفاظت شده تعریف کرده و بیش از سه هزار محیطبان مسئولیت پاسداری از این عرصهها را بر عهده دارند. این یعنی هر یک محیطبان مسئول پاسداری از حدود 3700 متر مربع از اراضی حفاظت شده است. محیطبانان عملاً بیپشتوانهترین نیروها هستند: با کمترین امکانات، در شرایطی سخت، با دستمزدی ناچیز و بدون حمایت حقوقی مؤثر در برابر تهدیدهایی که متخلفان برایشان ایجاد میکنند. عدم تجهیز به جلیقه ضد گلوله و گاردهای محافظتی، نداشتن حق تیر و دهها کمبود دیگر، آنها را در برابر شکارچیان مسلح، بی دفاع رها کرده است. حتی در صورت استفاده از سلاح سازمانی خود، با خطر اعدام یا حبس طولانی مدت مواجه میشوند!! بسیاری از محیطبانان در سالهای اخیر در جریان درگیری با شکارچیان کشته یا مجروح شدهاند و عدهای هم بعد از شلیک ناگزیر در شرایط دفاع مشروع، پشت میلههای زندان گرفتار شده و حتی حکم قصاص برایشان صادر شده است. چه تناقض تلخی: مأموریت قانونی برای مقابله با تخلف و تهدید اکوسیستم از یک سو، و مجازات سنگین در صورت اجرای همان مأموریت از سوی دیگر!
در غیاب حق تیر
در حقوق بینالملل و قوانین بسیاری از کشورها، اصل بر آن است که نیروهای حافظ محیط زیست در ردیف نیروهای انتظامی و امنیتی قرار میگیرند، چراکه مأموریت آنان در راستای صیانت از منافع عمومی و حفاظت از منابع ملی است. «حق تیر» برای محیطبانان نه یک امتیاز ویژه، بلکه یک ضرورت عملی است، زیرا درگیری با شکارچیان مسلح، که اغلب در قالب شبکههای سازمان یافته عمل میکنند، بدون برخورداری از ابزار دفاعی و پوشش حقوقی ممکن نیست. اما در ایران، نه تنها این حق به رسمیت شناخته نمیشود، بلکه استفاده از آن میتواند محیطبان را به پای چوبه دار بکشاند. و این یعنی «بی توجهی به کیان وطن». خاک ایران به همراه تمامی آنچه در آن است از درختان و پوشش گیاهی گرفته تا گونههای جانوری، همگی تشکیل دهنده یک معنا هستند: مام وطن!
توجیه روشن برای اصلاح قوانین موجود آن است که محیطبان، مانند پلیس یا مرزبان، در مقام اجرای قانون و دفاع از منافع جمعی عمل میکند. اگر شلیک او در شرایط «دفاع مشروع» یا در چارچوب وظایف سازمانی باشد، باید از حمایت قانونی کامل برخوردار شود. اما ساختار حقوقی ایران در عمل محیطبانان را به حال خود رها کرده است. نتیجه این چرخه، دوگانهای خطرناک است: محیطبان یا از ترس حکم اعدام یا ناچار میشود به وظیفه خود عمل نکند و عرصه را برای تخلف گسترده باز بگذارد، یا مأموریتش را انجام میدهد و جانش را در پای عدالت نابرابر میبازد.
از منظر سیاسی نیز این بحران بازتاب یک مسأله بزرگتر است: غیبت مسئله محیط زیست در لیست اولویتهای کلان حکمرانی. حکومت در دهههای اخیر منابع طبیعی را به سود پروژههای اقتصادی و سیاسی فرسوده کرده است؛ جنگلها و تالابها قربانی بیتوجهی شدهاند، و در این میان، محیطبانان آخرین سنگرهای دفاعیاند. مرگ هر محیطبان، نه فقط یک ضایعه انسانی، بلکه نمادی از شکست سیاستگذاریهای زیستمحیطی است. این وضعیت نیازمند اصلاحات فوری است: بازنگری در قوانین مربوط به استفاده از سلاح، تضمین حمایت قضایی از محیطبانان و لغو یا تعدیل مجازات اعدام برای آنان در صورت اثبات صحت «دفاع مشروع»، تأمین امکانات و تجهیزات مدرن برای گشتزنی و مهمتر از همه ارتقای جایگاه محیط زیست به عنوان یک اولویت امنیت ملی.
وضعیت محیطبانان در ایران آینهای است از جایگاه فروکاسته محیط زیست در سیاست رسمی کشور. بدون اصلاح فوری قوانین و بدون تغییر نگاه به محیط زیست و گذار از مسئلهای «حاشیهای» به مفهومی «ملی و امنیتی»، نه تنها محیطبانان، بلکه آینده محیط زیست و کیان ایران در معرض نابودی قرار خواهد گرفت.
طبق آمارهای موثق، در ۹۰ سال گذشته در امریکا فقط ۲۵ محیط بان کشته شدهاند که البته علت ۹۵ ٪ مرگ آنان حوادث و سوانح بوده است اما در۳۰ سال گذشته در ایران ۱۱۲ نفر محیطبان و ۱۱ جنگلبان کشته شدهاند (جمعاً ۱۲۳ نفر). همچنین تعداد زیادی از محیطبانان و جنگلبانان، مجروح و دچار نقص عضو دائم شدهاند. مواردی از تهدید اعضای خانواده محیطبانان نیز گزارش شده است.
قانون در ایران نه تنها حافظ جان محیطبانان نیست، بلکه عملاً آنان را به قربانیان یک بازی دو سر باخت بدل کرده است. نمونههای دردناک این وضعیت کم نیستند: برومند نجفی، محیطبان کرمانشاهی، در سال ۱۴۰۱ تنها به خاطر انجام وظیفه در پاسداری از میراث وطن و شلیک به یک شکارچی مسلح، به اعدام محکوم شد؛ حکمی که موجی از اعتراضات عمومی و واکنش فعالان محیط زیست را برانگیخت. در ۲۲ مرداد ۱۴۰۱، برومند نجفی از زندان به دادگاه منتقل شده بود، هنگام خروج از دادگاه، پدر مقتول با اسلحه به سمت او شلیک کرد و او را کشت. سرباز همراه او نیز مجروح و ضارب نیز متواری شد.
برومند نجفی
تمام این موارد نشان میدهد دستگاه قضایی به جای درک شرایط مأموریت، راه سادهتر را انتخاب میکند: انداختن همه بار مسئولیت بر دوش محیطبان.
این روند، یک فاجعه سیستماتیک است. قانونی که میان «قتل عمد» و «شلیک مشروع در حین مأموریت» هیچ مرزی قائل نیست، در عمل محیطبان را با دستهای بسته مقابل شکارچیان مسلح قرار میدهد. نتیجه روشن است: شکارچیان غیرقانونی با آگاهی از این ضعف، جسورتر و بیپرواتر عمل میکنند؛ چون میدانند محیطبان یا جرئت شلیک ندارد، یا اگر شلیک کند، آیندهاش به دست طناب دار سپرده خواهد شد. این خلأ قانونی به معنای باز گذاشتن دست متخلفان و شکستن روحیه محیطبانان است. سالهاست کارشناسان، فعالان محیط زیست فریاد میزنند که «حق تیر» باید تعریف و تضمین شود و محیطبانان در صورت شلیک در حین مأموریت، از قصاص و مجازاتهای غیرمنصفانه معاف باشند. اما گوش شنوایی وجود ندارد. قانون گذاران عملاً در جایگاه تماشاچی ایستادهاند و فقط زمانی وارد میشوند که باید محیطبانی را به جای حمایت، روانه دادگاه و در نهایت تسلیم چوبه دار کنند.
ادامه این وضعیت، فقط جان محیطبانان را تهدید نمیکند، بلکه به معنای نابودی تدریجی همان اندک پشتوانه انسانی حفاظت از محیط زیست ایران است. وقتی مدافعان طبیعت، قربانی قانون ناعادلانه میشوند، چه امیدی برای آینده جنگلها، تالابها، حیات وحش و زیستبومهای ایران باقی میماند؟ شما علاوه بر گنجینه دریاچه ارومیه و هزاران مورد مشابه دیگر، ریشه جان محیطبانان و پاسداران مام وطن را هم خشکاندهاید!
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0