کنکور 1404؛ از نابرابریها تا توجیهها؛ نظام آموزشی یا کمبود امکانات؟ کدام مقصرند؟

شایانیوز– کنکور سراسری 1404 بار دیگر به عنوان صحنهای نمادین از فشارهای اقتصادی، اجتماعی و روانی که سالهاست بخش عمدهای از جامعه دانشآموزی را درگیر خود کرده، ظاهر شد. این آزمون نه تنها مسیر ورود به دانشگاه و شکلگیری آینده شغلی جوانان را تعیین میکند، بلکه بازتابی از نابرابریهای ساختاری، دسترسی نابرابر به منابع آموزشی
شایانیوز– کنکور سراسری 1404 بار دیگر به عنوان صحنهای نمادین از فشارهای اقتصادی، اجتماعی و روانی که سالهاست بخش عمدهای از جامعه دانشآموزی را درگیر خود کرده، ظاهر شد. این آزمون نه تنها مسیر ورود به دانشگاه و شکلگیری آینده شغلی جوانان را تعیین میکند، بلکه بازتابی از نابرابریهای ساختاری، دسترسی نابرابر به منابع آموزشی و همچنین فشارهای روانی خانوادهها و دانشآموزان است. واقعیت این است که در ایران، کنکور دیگر صرفاً یک رقابت علمی نیست؛ بلکه نمایشی است از یک سیستم آموزشی ناکارآمد، فرهنگی که به باور بعضی، موفقیت علمی را به توان مالی و دسترسی به کلاسها و منابع خصوصی گره زده است و ساختاری که در آن استرس و اضطراب، بخش جداییناپذیری از تجربه تحصیلی جوانان محسوب میشود.
از منظر جامعهشناختی، کنکور نماد برجستهای از نابرابری اجتماعی و اقتصادی و نیز عدم توجه به تفاوتهای فردی شده است. دانشآموزانی که در خانوادههایی با توان مالی بالا رشد یافتهاند، از مزایای دسترسی به کلاسهای خصوصی متعدد، منابع کمک آموزشی پیشرفته، و مشاورههای تخصصی بهرهمند میشوند و در نتیجه شانس موفقیت خود را به شکل چشمگیری افزایش میدهند؛ اما این امر فقط با تلاش و پشتکار شبانه روزی خود دانش آموز توجیه میشود و بدون استمرار فردی، امکانات مالی و آموزشی به تنهایی نمیتواند ضامنی برای موفقیت در کنکور باشد. اما این امر اغلب در ارزیابی دانش آموزان نادیده گرفته میشود و کل موفقیت یک دانش آموز متمول را به تمکن مالی و کلاسهای پر هزینه نسبت میدهند. این قضاوتی بس ناعادلانه و مغرضانه است. همانطور که نتایج نشان داد، گرچه درصد بالایی از رتبههای برتر امسال، از امکانات مالی خوبی بهرهمند بودند اما بسیاری هم فاقد امکانات ویژه بودند؛ پس باید هر دو طرف موضوع را مبنا قرار داد.
در مقابل، بخش قابل توجهی جامعه بر این عقیده پافشاری میکنند که دانشآموزان مستعد اما کم بضاعت، علیرغم استعداد و انگیزه بالا، با محدودیت شدید منابع مواجهند و نمیتوانند در این رقابت نابرابر پیروز شوند. چنین شرایطی موجب میشود که مفهوم تلاش فردی و شایستگی علمی به شدت تحت تأثیر فاکتورهای اقتصادی قرار گیرد و عدالت آموزشی و توجه به تفاوتهای فردی از قبیل بهره هوشی، افق یادگیری و میزان تمرکز و دقت، در حاشیه قرار بگیرد؛ و حال آنکه متن ماجراست. جامعهشناسان تأکید میکنند که این وضعیت، «میزان تکیه به تواناییها» را کاهش میدهد و فرهنگ «توجیه بیرونی شکستها» را در میان دانشآموزان تقویت میکند، جایی که ناکامیها به «نبود منابع»، «سهمیهها» یا «فساد آموزشی» نسبت داده میشوند و تلاش و انگیزه در محاق فراموشی قرار میگیرد.
از دیدگاه روانشناختی، فشارهای روانی ناشی از کنکور بر دانشآموزان بسیار گسترده است و این قابل انکار نیست. خانوادهها، با سرمایهگذاریهای مالی و زمانی گسترده، انتظارات غیر واقعی و سنگینی از فرزندان خود دارند و این امر منجر به افزایش اضطراب، استرس و حتی افسردگی در میان دانشآموزان میشود و آنها را از پذیرش واقعیتهای موجود و تفاوتهای فردیشان دور میکند. روانشناسان معتقدند که بخشی از رفتارهای دفاعی دانشآموزان مانند سرزنش نظام آموزشی یا تأکید بر نبود امکانات و توجیههای دیگر، ریشه در همین فشارها دارد؛ زیرا در یک محیط رقابتی که موفقیت به شدت به تلاش بی وقفه و شبانه روزی، میزان بهره هوشی، توانایی در تمرکز و البته منابع مالی وابسته است، حفظ اعتماد به نفس و جلوگیری از فروپاشی روانی، تنها از طریق توجیه شکستها امکانپذیر میشود. به عبارتی، فرهنگ روانشناختی کنکور در ایران به گونهای شکل گرفته که ناکامیهای فردی و اجتماعی به یکدیگر گره خورده و دانشآموزان برای حفظ تعادل روانی خود مجبور به توجیه خارجی میشوند.
نقش سیستم آموزشی در این معادله غیرقابل انکار است. ساختار آموزش رسمی ایران، با تمرکز بیش از حد بر حفظیات و سنجشهای عددی و کمیّ (به جای کیفی)، توانایی دانشآموزان در تفکر انتقادی، خلاقیت و یادگیری تحلیلی و عمیق را محدود کرده است. در چنین شرایطی، بازار آموزش خصوصی و کلاسهای کنکور رونق گرفته و به عنوان مافیای آموزشی درآمد هنگفتی از جیب خانوادهها استخراج میکند و نابرابریهای موجود را تشدید مینماید. این مافیا، همراه با سهمیههای ناعادلانه و نیز محدودیتهای دسترسی به امکانات مکمل، تصویری از ناکارآمدی و فقدان شفافیت در نهادهای مسئول ارائه میدهد که موجب افزایش نارضایتی و بیاعتمادی نسبت به این نهادهای شده و بار روانی سنگینی بر دانشآموزان و خانوادهها وارد میکند.
انتخاب رشته
انتخاب رشته، به عنوان مرحله پایانی تصمیمگیری پیش از ورود به دانشگاه، نقش تعیین کنندهای در سرنوشت تحصیلی دانشآموزان ایفا میکند. بسیاری از داوطلبان با وجود داشتن علاقه و استعداد در رشتههای خاص، به دلیل محدودیت ظرفیتها، فشار خانواده یا مشاورههای نادرست، مجبور به انتخاب رشتههایی میشوند که تناسبی با تواناییها و علاقههای آنان ندارد و در آینده پیشرفتی نصیب آنان نخواهد کرد. این امر به تنهایی پتانسیل آن را دارد که نوعی سرخوردگی شغلی برای افراد به همراه بیاورد. مجموعه این عوامل در نهایت موجب ایجاد چرخهای از ناکامی، سرخوردگی و عدم بهداشت روانی در طبقات مختلف جامعه میشود که نسلهای بعدی نیز تحت تأثیر آن قرار خواهند گرفت. مضاف بر آنکه سیل عظیم گرایش به تعدادی از مشاغل مشخص، موجب اشباع شدن بازار شده و برای فارغ التحصیلان جدید، موقعیتهای حرفهای جدیدی باقی نخواهد گذاشت. و این امر نیز یکی دیگر از عوامل ایجاد و پرورش حس ناکامی و سرخوردگی در جامعه است.
به طور خلاصه، وضعیتی که غول کنکور طی سالیان اخیر در کشور به وجود آورده است، نه تنها به سلامت روانی چندین نسل آسیب زده، بلکه اعتماد اجتماعی و امید به پیشرفت فردی و جمعی را نیز در سطح کلان کشوری کاهش میدهد.
تا زمانی که اصلاحات اساسی در نظام آموزشی ایران انجام نشود، کنکور نه تنها بهعنوان ابزار ارزیابی علمی، کارآمد نخواهد بود بلکه بهعنوان نمادی از «فشار روانی»، «عدم توجه به تفاوتهای فردی» و «مایه استرس در جامعه» باقی خواهد ماند و نسلهای آینده نیز در چرخهای از فشار، سرخوردگی و توجیهات اجتماعی گرفتار خواهند شد.
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0