دلیر تنگستان؛ همیشه پای یک خائن در میان است! رئیسعلی دلواری را خیانت کشت نه جنگ!

شایانیوز– 12 شهریور 1294، روزی بود که یک مبارز، جانش را در راه آزادی ایران فدا کرد: رئیسعلی دلواری. رئیسعلی در حوالی سال ۱۲۹۹ ه.ق (حدود ۱۸۸۱ میلادی) در روستای دلوار از توابع بوشهر دیده به جهان گشود. در کودکی و نوجوانی، در زادگاهش فنون رزمی، اسب سواری، تیر اندازی و قرآن مجید و اشعار حافظ و
شایانیوز– 12 شهریور 1294، روزی بود که یک مبارز، جانش را در راه آزادی ایران فدا کرد: رئیسعلی دلواری.
رئیسعلی در حوالی سال ۱۲۹۹ ه.ق (حدود ۱۸۸۱ میلادی) در روستای دلوار از توابع بوشهر دیده به جهان گشود. در کودکی و نوجوانی، در زادگاهش فنون رزمی، اسب سواری، تیر اندازی و قرآن مجید و اشعار حافظ و سعدی و ادبیات فارسی را آموخت. از همان جوانی با هم سالانش متفاوت بود و ویژگیهای برتری داشت. ترکیبی از ایمان قوی، شهامت ذاتی و التزام عملی به دفاع از محرومان را با خود داشت؛ ویژگیهایی که بهتدریج او را از یک دلیر محلی فراتر برد و به سیاستورزی و رهبری میدانی مؤثر در مقیاس منطقهای سوق داد. تیراندازی دقیق، شجاعت در رویارویی با دشمن و تعلق خاطر عمیق به مردم و میهن، از او رهبر ملی ساخت.
با اوجگیری انقلاب مشروطه در سال ۱۳۲۴ ه.ق، رئیسعلی در حالی که هنوز به سی سال نرسیده بود، از پیشگامان مشروطهخواه در جنوب به شمار میآمد و در واکنش به کودتای ضد انقلابی لیاخوف روسی و سرکوب مشروطهخواهان در سال ۱۳۲۶، کانون مقاومت را در بوشهر تشکیل داد و با همراهی آیتالله سید مرتضی علمالهدی و یاران محلی، بوشهر را از عناصر وابسته به دربار پاکسازی کرده و اداره امور گمرک و انتظامات را به دست گرفتند. همین موضوع، منافع اقتصادی و سیاسی بریتانیا را در منطقه تهدید کرد و آنها برای تثبیت نفوذ خود در جنوب به هر اقدام سرکوبگرانهای متوسل شدند. رئیسعلی نیز مبارزه علیه نفوذ بیگانگان را به سطحی فراتر برد؛ او با عملیاتهای ضربتی، اختلال در تدارکات و فشار بر منافع بازرگانی انگلیس، به طرزی محسوس قدرت دشمن را به چالش کشید.
در میان روایتهای مهم از برخوردهای محلی، داستان تلاشهای تطمیع و ردّ آن از سوی رئیسعلی برجسته است. «احمدخان دریابیگی» حاکم دست نشانده بوشهر که با پشتوانه انگلیسیها چند بار به دلوار حملهور شده بود، یک بار به رئیسعلی گفت: هر چقدر پول بخواهی بهت میدیم، فقط دست از جنگ بردار. رئیسعلی با صراحت پاسخ میدهد: «به اربابت بگو ایرانی غیرت دارد و غیرت قیمت ندارد».
با شروع جنگ جهانی اول، حضور نظامی بریتانیا در خلیج فارس و اشغال تدریجی نقاط جنوبی، به ویژه بوشهر، شدت گرفت؛ اقداماتی که رئیسعلی آنها را نقض آشکار حق حاکمیت ایران و تهدیدی مستقیم برای مردم میدانست و در برابر آن با بسیج مردمی ایستادگی کرد. علما و روحانیون موثر منطقه همچون آیتالله سیدعبدالحسین لاری و سید عبدالله بلادی نیز علیه قوای اشغالگر موضع گرفتند و فضای مردمی برای مقاومت فراهم آمد. فرماندهی مستقیم ِ رئیسعلی و عملیاتهای شبانه او علیه مواضع انگلیسیها، از جمله حملاتی که به کشتیها و پایگاههای بریتانیایی تلفات وارد کرد و در یک مورد موجب کشته شدن دو افسر بلند پایه انگلیسی و شماری از سربازان هندی شد، نشان از تبحر او در تاکتیک چریکی و آشنایی با جغرافیای محلی داشت.
نکتهای که در بسیاری از روایتها برجسته است، روزگاری است که انگلیسیها در ۲۶ رمضان ۱۳۳۳ شبانه با چهار ناو جنگی و صدها سرباز بوشهر را اشغال کردند و چند روز بعد، برای نابودی مقاومت رئیسعلی و یارانش، با نیروی دریایی و چندین ناو و صدها سرباز هندی و انگلیسی به ساحل روستای دلوار هجوم آوردند. رئیسعلی که از پیش خبر حمله را شنیده بود، در اقدامی مسئولانه و انسانی، زنان و کودکان را فوراً از دلوار خارج و به کوههای اطراف برد تا از گزند آتش و گلوله دور باشند؛ این اقدام نشانهای از آگاهی او نسبت به هزینههای جنگ برای غیر نظامیان و تلاش برای حفظ جان بیگناهان بود. هنگامی که نیروی اشغالگر وارد روستا شد و با خشم و انتقام، منازل را گلولهباران و نخلستانها را قطع کرد، رئیسعلی شبانگاه با حدود چهارصد تفنگچی شبیخون زد و درگیریای رخ داد که به گزارش منابع محلی، تلفات سنگینی بر نیروی مهاجم وارد شد؛ پیروزی دلوار در آن شب سخت، در تاریخ مقاومت خطه جنوب ایران، نقطهای درخشان شد و ثابت کرد که اراده مردمی سازمان یافته چگونه میتواند برتری فنی و تسلیحاتی دشمن را ناکام بگذارد.
پس از موفقیتهای مکرر در عملیات شبانه و ادامه فشارها بر پادگانهای انگلیسی در بوشهر، رئیسعلی و علما طرح حمله سراسری و آزادسازی بوشهر را در دستور کار نهادند؛ اما در درگیریهای پیاپی و در آستانه اجرای یکی از این عملیاتها، سرنوشت تراژیک او رقم خورد: در شب بیست و سوم شوال ۱۳۳۳، هنگامی که رئیسعلی در محلی معروف به «تنگگ صفر» آماده شبیخون دیگری بود و حتی در همان لحظات قصد وضو برای نماز را داشت، گلولهای از پشت بر او اصابت کرد که بنا به روایات محلی از سلاح یکی از همراهان خائن شلیک شد و او در دم به شهادت رسید. در این هنگام حدود سی و چهار سال داشت و پسری خردسال بهنام بهادر از او به جا ماند. نوه رئیسعلی با نام گلاندام تا سال 1394 در قید حیات بود.
مبارزات جانانه رئیسعلی دلواری و همراهانش نه تنها برگ زرینی را در تاریخ مقاومت ایران ثبت کرد، بلکه معنایی فراتر از لحظههای نظامی فراهم آورد: نمادی از آن که رهبری محلی به مقبولیت مردمی نیاز دارد. همینطور شناخت محیط و احساس مسئولیت اخلاقی میتواند در برابر قدرتهای بزرگ ایستادگی کند. آنچه از زندگی او بر جای مانده در چند کلمه خلاصه میشود: تأکید بر وحدت قومی و دینی برای مقاومت مشترک، ضرورت پیوند رهبر با مردم و اولویت محافظت از غیر نظامیان در شرایط جنگی.
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0