این خبر را که دیدم یاد دهها قرارگاه، ستاد، شورای عالی، شورای استانی، کمیته و کارگروه افتادم که به بهانههای مختلف در بدنه دولت و سایر ارگانهای عمومی راه افتاده تا گرهی از مشکلات مردم باز کند اما خودش تبدیل به یک گره کور و پرهزینه شده که یکی باید بیاید و آن را باز کند. نمونه عینی کنکور است که شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیسیون آموزش مجلس بر سر آن اختلاف عمیق دارند و شورای عالی انقلاب فرهنگی میگوید تصمیم نهایی درباره آن با من است و مجلس اعلام میکند از نظر قانونی، ما ارجحتریم و در نهایت دود این اختلاف به چشم چه کسانی رفت؟ داوطلب و دانشآموزانی که یک سال، معدل نهایی دو پایه تحصیلیشان در کنکور ملاک شد و چند ماه بعد اعلام کردند فقط معدل پایه دوازدهم کافی است.
یا ستاد ملی جمعیت کشور که از سال 1393 در راستای افزایش جمعیت کشور تشکیل شد، خروجی آن چه شد؟ مگر غیر از این است که 10 سال بعد از ایجاد این ستاد، جمعیت متولدین ایرانی در سال 1403 برای اولین بار در تاریخ به زیر یک میلیون نفر یعنی 979 هزار و 928 نفر رسید؟
این دو، نمونهای از خروار تصمیمات این گروهها و ستادهاست. تشکیلاتی که اغلب به دلیل نداشتن بودجه و ساختار قانونی عملا توانایی و قدرت تصمیمگیری نهایی را ندارند و جدا از هزینه سنگین مالی و حقوقی بر روی دوش دولت، بر بورکراسی اداری هم میافزایند.
ای کاش یکی بیاید و تعداد این تشکیلات که در قالب اسامی مختلف در دل وزارتخانهها و معاونتها در همه این سالها شکل گرفته را لیست کند و تصمیمات و کارهای موثری که انجام داده را منتشر کند تا ببینیم واقعا سود و زیان تشکیل آنها چقدر است؟
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0