از آوار زلزله تا آوار نادانی! به فرموده طالبان، زنان باید زیر آوار بمانند!

شایانیوز– خبر، ساده است: زمینلرزهای به بزرگی 5/6 ریشتر شرق افغانستان و مناطق کوهستانی استانهای شرقی مانند کونر، ننگرهار و اطراف را لرزاند. اما ماجراهای پشت خبر به این سادگی نیست! این حادثه طبیعی به یک تراژدی انسانی و سیاسی تبدیل شده: به دلیل قوانین «محرمیت» که طالبان وضع کرده، کسی حتی امدادگران نمیتوانند به
شایانیوز– خبر، ساده است: زمینلرزهای به بزرگی 5/6 ریشتر شرق افغانستان و مناطق کوهستانی استانهای شرقی مانند کونر، ننگرهار و اطراف را لرزاند. اما ماجراهای پشت خبر به این سادگی نیست! این حادثه طبیعی به یک تراژدی انسانی و سیاسی تبدیل شده: به دلیل قوانین «محرمیت» که طالبان وضع کرده، کسی حتی امدادگران نمیتوانند به زنان زیر آوار مانده دست بزنند و آنها را نجات دهند! چه دنیای غریبی است!
گسترهٔ فاجعه
گزارشهای میدانی از خانههای گِلیِ فروریخته، راههای مسدود شده توسط ریزش زمین و روستاهایی که دسترسیشان کاملاً قطع شده، حکایت دارند. سازمانهای امدادی بینالمللی میگویند صدها روستا قابل کمکرسانی نیستند و کمبود نیرو، تجهیزات و منابع، و شرایط زمینشناسیِ نامساعد، روند عملیات نجات را کند کرده است.
بار سیاستهای جنسیتی طالبان بر روی دوش زنان و دخترکان مظلوم
از زمان بازگشت طالبان به قدرت، مقررات محدود کنندهٔ گستردهای برای حضور زنان در عرصهٔ عمومی، کار با سازمانهای امدادی و حتی استفادهٔ مستقل از وسایل نقلیه وضع شده است. این مقررات پیش از زلزله هم دسترسی زنان به خدمات پزشکی و آموزش را محدود کرده بود؛ از قبیل لزوم خروج از منزل به همراه مرد محرم بالای 15 سال؛ و ممنوعیت خروج زنان از منزل به تنهایی. اکنون اما در مواجهه با یک فاجعه طبیعی، همین قواعد به سد عظیمی برای نجات تبدیل شدهاند: گزارشها و مصاحبهها میگویند مردان امدادگر به دلیل «عدم مجوز تماس فیزیکی با زنان نامحرم» و یا ضرورت همراهی با محرم (محافظ مرد) از کمکرسانی به زنان خودداری کردهاند و در مناطق دورافتاده، بسیاری از زنان مجروح یا زیر آوار مانده منتظر مرگ شدهاند. این وضعیت باعث انتقادات شدید سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان جهانی بهداشت، عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر شده و خواستار حذف فوری موانع جنسیتی برای امداد شدهاند.
این نقد اخلاقی و حقوقی، علاوه بر آثار فوری بر مرگ و میر، اثرات بلند مدتی هم دارد: زنان بازمانده از زلزله به دلیل فقدان دسترسی به پزشک زن یا مشاور روانی، از پیامدهای جسمی (عفونت، خونریزی، سوختگی) و روحی (تروما، خشونت جنسی در کمپها، افسردگی) رنج خواهند برد؛ مشکلاتی که جبرانپذیری کمتری دارند و نابرابری جنسیتی موجود را عمیقتر میکند.
واکنشهای بینالمللی و نقد نهادهای مسئول
واکنش نخست طالبان در اعلام همکاری و ارسال نیروهای نظامی برای امداد، در قالب شعارهای تبلیغاتی باقی ماند؛ در عمل راهها بسته اند، مقررات جنسیتی برقرار است و کمکهای بینالمللی با پیچیدگیهای اداری و نگرانی از «تأمین اهداف بشردوستانه بدون زیرپا گذاشتن تحریمها» مواجه هستند. سازمانهایی چون WHO (سازمان بهداشت جهانی) و Amnesty خواستار استثناء فوری برای اعزام امدادگران زن و لغو مقرراتی شدند که مانع امدادرسانی میشود. براساس حقوق بینالمللِ و تعهدات حقوق بشری، دولت ِ در قدرت موظف است به همهٔ شهروندان، بدون تبعیض، دسترسی به امداد فراهم کند.
ارزیابی عمیق یک بحران انسانی فراموش شده
در این زمین لرزه فقط پیکرها زیر آوار نماندهاند؛ بلکه امید، کرامت و حق ابتدایی زندگی زنان و کودکان نیز در غبار بیتوجهی فرو رفته است. یک فاجعه طبیعی در سایه سیاستهای واپسگرایانه طالبان و محدودیتهای تحمیلی بر نیمی از جمعیت این کشور به بحرانی انسانی و چند لایه تبدیل شده است.
گزارشهای معتبر سازمان ملل نشان میدهد که شدت محدودیتها علیه زنان امدادگر، روند نجات مصدومان را به شکل جدی مختل کرده است. طالبان با سیاستهای ایدئولوژیک خود نه تنها جان بیماران و زخمیها را گروگان گرفته، بلکه جامعه جهانی را در برابر پرسشی اساسی قرار دادهاند: آیا میتوان در قرن بیست و یکم چشم بر حکومتی بست که مرگ شهروندانش را در برابر تغییر قوانین و بنیانهای فکری، جایز میشمارد؟
این زلزله، تضاد عمیق میان واقعیتهای انسانی و ایدئولوژی خشک طالبان را آشکارتر از همیشه نشان داد. هزاران خانواده بیسرپناه در سرمای کوهستان شب را به صبح رساندند، در حالی که کمکهای بینالمللی به دلیل محدودیتهای اداری، فساد ساختاری و بیاعتمادی گسترده به دولت طالبان، به سختی به دست نیازمندان میرسید. حتی در مواردی، گزارشهایی مبنی بر توزیع کمکها بر اساس وفاداری سیاسی و مذهبی منتشر شد؛ مردم و نواحی که وفاداری بیشتری به طالبان و چارچوبهای عقیدتی آنان دارند بیش از بقیه از کمکهای امدادی بهرهمند شدند. رفتاری که نشان میدهد طالبان فاجعه را نه صرفاً یک بحران انسانی، بلکه فرصتی برای تحکیم کنترل اجتماعی و سیاسی خود میبینند.
وجه دیگر این تراژدی، سکوت یا دستکم انفعال بخشی از جهان اسلام است. همان کشورهایی که در ظاهر خود را مدافع امت اسلامی معرفی میکنند، در عمل حاضر به محکوم کردن محدودیتهای غیرانسانی طالبان بر زنان نشدند. این زوال بشریت است! این سکوت معنادار، نه تنها زنان افغانستان را در مرز نابودی قرار میدهد، بلکه تصویر جهان اسلام و شمایل نگرش اسلام به زنان را در سطح بینالمللی بیش از پیش مخدوش میکند و به افراط و واپسگرایی و خوی غیر انسانی گره میزند. بدین ترتیب، قربانیان جهالت و وحشیگری طالبان، فقط زنان ِ زیر آوار نیستند، بلکه هویت و کرامت کل یک جامعه است که با خاک یکسان شده است.
در نهایت، آنچه افغانستان را بیش از زلزله میلرزاند، حضور نظامی است که در آن زندگی زنان و کودکان هیچ ارزشی ندارد و نهادهای بینالمللی هنوز نتوانستهاند راهی مؤثر برای عبور از دیوارهای بسته و اذهان یخ زده طالبان بیابند. بحران اخیر، هشداری جدی است: اگر جهان همچنان به کمکهای مشروط، فشارهای دیپلماتیک سطحی، بیانیههای تکراری بسنده کند، هر زلزله و هر فاجعه طبیعی در افغانستان و کشورهای دارای فرهنگهای مشابه، به کشتاری غیر قابل پیشگیری تبدیل خواهد شد. شاید زمان آن رسیده باشد که جامعه جهانی، به ویژه کشورهای مسلمان، تصمیمی سخت اما ضروری بگیرند: یا ایستادن در کنار مردم افغانستان و زنان ست دیده، یا همدستی خاموش با طالبان و مشارکت در این سلاخی روحی و فرهنگی. اکنون در افغانستان، نظامی بر مسند قدرت نشسته است که جان زنان و دختران برایش کم اهمیتتر از عقاید نخنمای خودش است.
چه درد بزرگی برای نوع بشر که نمیتواند حرکتی شایسته انجام دهد برای تغییر مغزها که پوسیدهاند!
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : 0