بهای سنگین جامعه برای خندههای ارزان

باشگاه خبرنگاران جوان – هرچه میگذرد، در سینما و شبکهٔ نمایش خانگی، تصاویری میبینیم که بیشتر بهتزدهمان میکند؛ نه از نظر تکنیک یا پیچیدگی داستان، بلکه از شدت حیازدایی و گاه بیحیاییِ عریان و بیپروا. صحنههایی که تا چند سال پیش تصور دیدنش هم در قالب محتوای مجاز، برای مخاطب ایرانی دور از ذهن بود،
باشگاه خبرنگاران جوان – هرچه میگذرد، در سینما و شبکهٔ نمایش خانگی، تصاویری میبینیم که بیشتر بهتزدهمان میکند؛ نه از نظر تکنیک یا پیچیدگی داستان، بلکه از شدت حیازدایی و گاه بیحیاییِ عریان و بیپروا.
صحنههایی که تا چند سال پیش تصور دیدنش هم در قالب محتوای مجاز، برای مخاطب ایرانی دور از ذهن بود، حالا بهراحتی مقابل چشم خانوادهها به نمایش گذاشته میشود. انگار خط قرمزها یکییکی کمرنگ میشوند، و آنچه جای آنها را میگیرد، نه جسارت و قابلیت هنری، بلکه نوعی بیپروایی در عبور از حریمهاست.
حالا دیگر مسئله فقط یک فیلم یا یک بازیگر نیست؛ مسئله این است که این آثار، کمکم دارند فضای ذهنی جامعه را شکل میدهند، هنجارهای جدید تعریف میکنند و آن چیزی را که روزی «قبح» داشت، بهتدریج به یک امر عادی تبدیل میکنند. آنچه از دست میرود، چیزی فراتر از یک ارزش اخلاقی فردیست؛ ما داریم سرمایهای اجتماعی به نام «حیا» را از دست میدهیم، که ستون نامرئیِ حفظ تعادل فرهنگی و اخلاقی جامعه است.
در چنین شرایطی، پرسش اصلی این نیست که فلان بازیگر چرا چنین نقشی را پذیرفته یا چرا در فلان فیلم یا برنامه چنین رفتاری نمایش داده شده؛ پرسش اصلی این است که چه کسانی و چه نهادهایی، زمینهساز تولید چنین آثاری شدهاند؟
با حضور «زهره حسنی خوشبخت» پژوهشگر حوزهٔ رسانه و زنان تلاش میکنیم با نگاهی به جایگاه «حیا» در فرهنگ اسلامی، و با بررسی تأثیر آن در رسانه و هنر امروز، به ماجرای حیازدایی در این عرصه بپردازیم. شاید بتوانیم کمی از آن حریمی که در حال ترک برداشتن است، پاسداری کنیم؛ پیش از آنکه کاملاً فرو بریزد.
حیا، حصار نامرئی در هجوم هنجارشکنی
ابتدا باید جایگاه «حیا» را بهعنوان یک مؤلفهٔ دینی در فضای اجتماعی و فرهنگی خودمان بازشناسی کنیم. از منظر فرهنگ، جامعهشناسی و جهانبینی دینی، حیا مفهومی همتراز ایمان و در برخی موارد حتی بالاتر از آن دانسته شده است.
جایگاه حیا در فرهنگ ما مثل یک خط قرمز در حوزههای فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی است که عامل اصلی ثبات آن نه قواعد بیرونی، بلکه یک عامل درونی و شخصی است. از اینرو، باید حیا را یک «سرمایه اجتماعی» دانست.
زمانی که سطح حیای عمومی در یک جامعهٔ اسلامی بالا باشد، انسانها، فارغ از نظارت بیرونی، خود را ملزم به رعایت بسیاری از هنجارها میدانند. این وضعیت، جامعه را در برابر بروز بسیاری از ناهنجاریها واکسینه میکند، بهویژه ناهنجاریهایی که ماهیت فردی دارند. در واقع، حیا به افراد کمک میکند که در مواجهه با شرایط مختلف، نوعی خویشتنداری درونی از خود نشان دهند.
فرد باحیا، صرفنظر از زن یا مرد بودن، به خود اجازه نمیدهد به حریم دیگران وارد شود؛ چه آن حریم شنوایی، بینایی، گفتاری یا فیزیکی باشد. حتی موضوعاتی مانند حجاب، که یکی از شاخصههای بارز اخلاق اسلامی است، اگر بر پایهٔ تقویت حیا در درون انسانها بنا شود، خودبهخود حل خواهد شد. بهعبارت دقیقتر، حیا نهتنها مقدمهٔ حجاب، بلکه بستر شکلگیری بسیاری از ارزشهای فردی و اجتماعی است.
از قاب شهرت تا مسئولیت فرهنگی عمومی
حسنی با این مقدمه میگوید «در عرصهٔ هنر، و بهویژه در حرفهٔ بازیگری، حیا تأثیری گسترده بر تمامی کنشهای فرد دارد؛ چه در عرصهٔ عمومی و چه در عرصهٔ خصوصی. با توسعهٔ فضای مجازی، اهمیت رعایت حیا محدود به آثار سینمایی یا تلویزیونی نیست، بلکه شامل حضور و رفتار بازیگران و هنرمندان در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم میشود.»
برای عموم شهروندان، حیا ممکن است ظاهراً یک امر فردی و درونی تلقی شود؛ اما برای اهالی رسانه، هنرمندان و چهرههای معروف، حیا بهدلیل تأثیرگذاری گستردهٔ آنان، بُعد عمومی هم پیدا میکند. اینجا پای مسئلهای مهمتر به میان میآید؛ «حقوق معنوی مخاطب». رعایت حیا، دیگر صرفاً مسئولیت فردی یک بازیگر یا سلبریتی نیست، بلکه حقی است از آنِ جامعه.
ماجرا را میتوان اینطور تحلیل کرد؛ هنرمندی که شهرت و مقبولیت خود را از طریق سینما، تلویزیون یا فضای ورزشی ایران بهدست آورده و از سرمایههای عمومی کشور بهرهمند شده، نمیتواند با توجیه «زندگی شخصی» رفتارهایی انجام دهد که با حیا و عرف اجتماعی در تضاد باشد.
چون این چهرهها دیگر افراد عادی نیستند. آنها با کاهش سطح حیای عمومی، اثرات تربیتی منفی و گستردهای در فضای اجتماعی بر جا میگذارند.
اثر پروانهای بیحیایی در جامعه
این روند، بسیار شبیه کوهنوردی است که هنگام استراحت در ارتفاع بهجای تکیه بر درختی ریشهدار، به کندهای افتاده و لق تکیه میزند؛ در حالیکه خودش متوجه نیست، بهتدریج به سمت سقوط پیش میرود. همینگونه، تکیه بر مفاهیم ناپایدار یا بازی با خطوط حیا، میتواند زمینهساز لغزشها و آسیبهای عمیقتری در جامعه شود.
حسنی نمونهای از این مسئله را در فیلم «هزارپا» مثال میزند؛ جایی که با فیزیک بدنی خانم «نعیمه نظامدوست» شوخی میشود. به گفتهٔ او، حتی از نگاه منتقدان فمینیست، چه با رویکرد اسلامی و چه با مبانی فمینیسم غربی، این سبک طنز، نوعی تخطئهٔ کرامت انسانی زنانه و تداوم نگاه مردسالارانه به زن است.
چون در ساختار سینمایی مردمحور، برای زنان استانداردهایی از نظر ظاهر، اندام، صورت، پوشش و آرایش تعریف شده و هر زنی که به هر دلیلی خارج از این چهارچوب قرار گیرد، تبدیل به سوژهای برای تمسخر میشود. این یعنی کسب خنده از مخاطب به بهای تضییع حقوق یک زن. اگر این نوع شوخی تنها یک بار اتفاق بیفتد، شاید بتوان آن را نادیده گرفت و به مرور فراموش کرد. اما وقتی تکرار میشود، به یک کلیشه تبدیل میشود.
اوایل دههٔ ۹۰، فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» اولین فیلمی بود که با فیزیک خانم نظامدوست شوخی کرد. تکرار این رویه در فیلمها، سریالها و آثار طنز، بهنوعی تثبیت و پذیرش این رفتار در ذهن مخاطب منجر شد. البته این موضوع صرفاً محدود به شوخی با ظاهر بازیگران و صرفاً در مورد بازیگران زن نیست.
تکرار چگونه تیپ را به الگو تبدیل میکند
این کارشناس رسانه و زنان، در مثال دیگری به دههٔ ۷۰ برمیگردد و حضور هدیه تهرانی و شکلگیری یک تیپ زن ساختارشکن که در برابر ساختارهای عرفی جامعهٔ خود میایستد. این نمونهٔ دیگری از خلق پرسوناژی تکرارشونده در سینمای ایران است. تکرار چنین شخصیتهایی، باعث میشود این تیپها به الگوهای اجتماعی بدل شوند و بر رویکرد و رفتار عمومی جامعه اثر بگذارند.
البته این مسئله تنها به شخصیتهای زن محدود نمیشود. در مورد مردان هم، ما با کلیشهسازی مشابهی مواجهیم. مثلاً تصویر «مرد مذهبی سنتی بازاری» که احتمالاً بازیگرانی مثل «داریوش ارجمند» و «محمدرضا شریفینیا» را به ذهن مخاطب میآورد؛ به اعتقاد حسنی، بهدلیل تکرار فراوان در سینما و تلویزیون، اغلب با ویژگیهایی، چون خشونت، استبداد، زنستیزی و ناتوانی در تطبیق با شرایط نوین نمایش داده میشود.
در ذهن مخاطب، چنین مردی در مواجهه با زنان اغواگر و متفاوت با زنان محجوب خانوادهاش، بلافاصله کنترل خود را از دست میدهد، دچار بحران میشود و حتی آبرو و سرمایهاش را میبازد.
بنابراین، ما با پدیدهای جدی مواجهیم؛ تکرار کلیشهها در سینما، چه در مورد زنان و چه مردان، ذهنیت اجتماعی را شکل میدهد و در بسیاری موارد، موجب تقویت نگرشهای نادرست و کلیشهای میشود.
پاسداری از مرزهای حیا وظیفهٔ کیست؟
به اعتقاد حسنی، مسئولیت بازیگر در این میان تنها در حد پذیرش فیلمنامه است. او میگوید «مسئولیت اصلی بر عهدهٔ نهادهای بالادستی است؛ مثل مدیر فرهنگی که فیلمنامه را میپذیرد و مجوز پخش میدهد، کارگردانی که فیلم را میسازد، و مهمتر از همه، فیلمنامهنویسی که محتوای اثر را طراحی و تنظیم میکند. بازیگران معمولاً حرفهشان این است که نقشهای مختلف را بپذیرند و خود را در قالب شخصیتهای گوناگون به چالش بکشند تا توانایی بازیگری خود را نشان دهند.»
بنابراین اگر بخواهیم مرزهای حریم و حیا را در جامعه مشخص کنیم، باید به قانونگذاری، مدیریت فرهنگی، و عرصهٔ فیلمنامهنویسی توجه کنیم و همچنین عملکرد کارگردان را که بازیگر را هدایت میکند، نقد و بررسی کنیم.
حسنی در این باره توضیح میدهد «اگر چارچوبهای ارزیابی آثار فرهنگی را دقیق، روشن و قابل اجرا تعریف کنیم، کارگردان هم به خودش اجازه نمیدهد از بازیگر رفتاری خارج از این چارچوبها بخواهد. پس پاسداری از حریم حیا را نباید به بازیگر سپرد؛ این وظیفهٔ نهادهای مدیریت فرهنگی و نظارتی است. اگر قرار باشد این مسئولیت به هنرمندان داده شود، باید آن را به کارگردان، تهیهکننده و نویسنده سپرد، نه خود بازیگر که ماهیت کارش پذیرفتن و ایفای نقشهای متفاوت است.»
عاقبت سپردن مرزهای حیا به آزمون سلیقه
برای تعیین مرز حیا باید به مبانی اعتقادی و نظر صاحبنظران دینی و رسانهای مراجعه کنیم. اگر مرز مشخص و ثابتی نداشته باشیم و آن را به سلیقهٔ مدیران فرهنگی واگذار کنیم، دچار افراط و تفریط خواهیم شد.
حسنی صحبتهای خانم «الهام پاوهنژاد» را در این زمینه مثال میزند که در مصاحبهای دربارهٔ سانسورهای دهه ۷۰ و سریال «همسران» میگوید؛ مسائلی که امروز برای مخاطب جوان خندهدار است.
چون در ابتدای انقلاب و دهههای پیشین نتوانستیم بر اساس مبانی دینی، تعریف روشنی داشته باشیم که خط مشخص و ثابتی برای این امور تعیین کند. نه آنقدر افراطی که فضای فیلم از واقعیت دور شود و باورپذیری پایین بیاید، و نه آنقدر رها که امروز خانوادهها از مواجههٔ فرزندانشان با شبکهٔ نمایش خانگی و سینما ناراضی باشند؛ آن هم به دلیل شکسته شدن حریمها در این فضا و سخت شدن کنترل نوجوان و جوان در فضای خانواده.
این کارشناس رسانه و زنان میگوید «حیا مسئلهای است که وقتی در فضای عمومی جامعه شکسته شود، به این سادگی قابل ترمیم نیست. باید اتفاقی معجزهآسا در فرهنگ بیفتد تا این حریمها دوباره شکل بگیرند؛ مانند انقلاب اسلامی که بعد از شکستن حریمها در سینمای پیش از انقلاب، تا حدودی این حیا را احیا کرد.»
در حوزهٔ ادبیات هم مثالی بزنیم. نویسندهای مثل «جلال آلاحمد» که از خانوادهای مذهبی و آیتاللهزاده بود، وارد حزب توده شد و در فضای حزب توده نویسندگی کرد. حسنی توضیح میدهد «آن حریمهای حیا که در آثار او در آن دوره شکسته شد، تا پایان عمرش بازسازی نشد. حتی با وجود تغییراتی که در باورهایش ایجاد شد، در آثار متأخرش هم همان حریمشکنیها وجود دارد.»
طنز بیحیا، حاصل ضعف حرفهای و کمکاری هنری
منتقدان معتقدند ضعف فیلمنامهنویس در طراحی موقعیتهای طنز و نداشتن تسلط به فنون باعث میشود به شوخیهای جنسی متوسل شود. به همان ترتیب، در بازیگری هم وقتی بازیگر قدرت بازی و پذیرش نقشهای متفاوت را نداشته باشد، مجبور میشود برای جلب توجه و پذیرش از سوی مخاطب از جذابیتها و شوخیهای جنسی استفاده کند.
حسنی بازیگری را مثال میزند که به واسطهٔ شهرتش در یک رشتهٔ ورزشی و ارتباط با اهالی سینما وارد عرصهٔ بازیگری شد. هرچند توانمندی بازیگریاش از ابتدا تا کنون رشد داشته، اما هنوز نمیتوان او را به عنوان بازیگری حرفهای پذیرفت. به همین دلیل، او مجبور است در ورطهٔ شوخیهای جنسی بیفتد. در سالهای اخیر هم فیلمهای طنز زیادی بازی کرده و در آثارش مرزهای حیا را عقب برده است.
این موضوع در بازیگران زن هم وجود دارد و به دلیل حساسیتها و شرایط ویژه، روی بازیگران زن بیشتر اثر میگذارد. در سینمای طنز، اجتماعی، ملودرام و خانوادگی، برخی بازیگران زن به دلیل نازل بودن توان بازیگریشان، یک بار پذیرش موقعیتهای خلاف حیا را پذیرفتهاند و گویی مجبورند مدام در آثار دیگر، آن را تکرار کنند.
به اعتقاد این کارشناس رسانه و زنان، این رفتار مثل تکیه کردن به درختی لق است که نهایتاً هم خود بازیگر سقوط میکند و هم کسانی که به او تکیه کردهاند. وظیفهٔ مدیران و فضای فرهنگی کشور است که این درختهای لق و کسانی را که به آنها تکیه کردهاند، شناسایی و در مقابلشان مانع جدی ایجاد کنند.
منتقد سینما باید دیدهبان اخلاق و هنر باشد
حسنی میگوید «منتقد سینما اگر فنون بازیگری، فیلمنامهنویسی و تدوین را تا حدی بداند، میتواند تشخیص دهد بازیگری که رفتار ساختارشکنانه دارد، آیا به دلیل ضعف بازیگریاش است یا سوءنیت دارد. منتقد باید بفهمد مشکل اصلی از فیلمنامه است یا از بازیگر.»
به اعتقاد او، برای منتقد ورود به محتوای فیلم به اندازهٔ فرم باید اهمیت داشته باشد. منتقد باید علاوه بر بعد هنری، ابعاد اجتماعی و فرهنگی اثر را هم در نظر بگیرد. چون او نگهبان عرصهٔ فرهنگ است و باید حریم اجتماعی و سرمایههای فرهنگی از جمله حیا را حفظ کند و به مخاطب هشدار دهد که این اثر چگونه به سرمایههای فرهنگی آسیب میزند.
در پایان باید توجه داشت که حیا در جامعهٔ اسلامی یک سرمایهٔ اجتماعی مهم است؛ نقطهای بازدارنده در برابر آسیبهای فردی و اجتماعی. وقتی اثری حیا را میشکند، جامعه را به تکیهگاهی لق میسپارد که باعث سقوط هنرمند، هنر و جامعه میشود.
منبع: فارس
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0