انقلابیِ بیمرز: چگونه ابوالقاسم لاهوتی شاعر ایرانی در تاجیکستان جاودانه شد؟

باشگاه خبرنگاران جوان – ابوالقاسم لاهوتی (متولد ۱۲ مهر ۱۲۶۶ شمسی / ۱۲ اکتبر ۱۸۸۷ میلادی در کرمانشاه – درگذشته ۲۵ اسفند ۱۳۳۵ شمسی / ۱۶ مارس ۱۹۵۷ میلادی در مسکو) به عنوان یکی از برجستهترین شاعران و فعالان سیاسی قرن بیستم شناخته میشود. او نه تنها شاعری بود که قلمش را در خدمت آرمانهای
باشگاه خبرنگاران جوان – ابوالقاسم لاهوتی (متولد ۱۲ مهر ۱۲۶۶ شمسی / ۱۲ اکتبر ۱۸۸۷ میلادی در کرمانشاه – درگذشته ۲۵ اسفند ۱۳۳۵ شمسی / ۱۶ مارس ۱۹۵۷ میلادی در مسکو) به عنوان یکی از برجستهترین شاعران و فعالان سیاسی قرن بیستم شناخته میشود. او نه تنها شاعری بود که قلمش را در خدمت آرمانهای آزادیخواهانه و سوسیالیستی قرار داد، بلکه نظامیای بود که در برابر استبداد رضاشاه ایستاد و پس از شکست قیامش، به نمادی از مقاومت فرهنگی در تاجیکستان شوروی تبدیل شد. لاهوتی، با تخلص «لاهوتی» (به معنای متعلق به عالم غیب، الهامگرفته از عرفان نعمتاللهی)، از کودکی با سختیهای زندگی آشنا بود و اشعارش، که اغلب به زبان پارسی نوین سروده شده، ترکیبی از حماسه کلاسیک فارسی و ایدئولوژی مارکسیستی است. زندگی او، از انقلاب مشروطه تا تبعید در اتحاد جماهیر شوروی، روایتی از مبارزه، تبعید و خلق فرهنگی است که هنوز الهامبخش نسلهای جدید است. این گزارش، بر اساس اسناد تاریخی و منابع معتبر، به بررسی جنبههای مختلف زندگی او میپردازد.
ابوالقاسم احمدزاده لاهوتی در خانوادهای فقیر در کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش، میرزا احمد الهامی، کفاش بود و شاعری مذهبی که اشعارش را در سبک شاهنامه فردوسی میسرود و به «فردوسی حسینی» شهرت داشت. الهامی، که از مریدان سلسله نعمتاللهی و شیخ حیران علیشاه (میر محمدصالح دشتی) بود، تأثیر عمیقی بر پسرش گذاشت. لاهوتی در خاطرات خود مینویسد: «از کودکی، سختیهای فقرا و ضعیفان را میدیدم و در برابر تکبر ثروتمندان، حس طبقاتیام بیدار میشد . این محیط، بذر آرمانگرایی او را کاشت.»
تحصیلات اولیه لاهوتی در مدرسه دینی کرمانشاه آغاز شد، جایی که با متون کلاسیک پارسی و عربی آشنا گشت. اما روحیه انقلابیاش او را از مسیر سنتی منحرف کرد. در نوجوانی، به تهران رفت و در مدرسهای به نام «علوی» تحصیل کرد، که تحت تأثیر جنبش مشروطه بود. اولین شعرش در ۱۸ سالگی در روزنامه «حبلالمتین» کلکته چاپ شد، شعری در ستایش اسلام و عدالت اجتماعی. لاهوتی تحت تأثیر شاعرانی چون صابر (میرزا علیاکبر طاهرزاده، شاعر ترک قفقازی) قرار گرفت و تخلص «لاهوتی» را برگزید، که نشاندهنده گرایش عرفانی-انقلابیاش بود.
در تهران، لاهوتی با فعالان مشروطه آشنا شد و به حزب دموکرات پیوست. او در ۱۹۰۹ به بغداد و سپس به هند سفر کرد تا از نفوذ عثمانیها بگریزد، اما تجربیاتش او را به سوی مبارزه طبقاتی سوق داد. بازگشت به ایران در ۱۹۱۰، او را با جنبشهای کارگری و ضداستعماری روبرو کرد. لاهوتی در کرمانشاه روزنامه «بیستون» را منتشر کرد، که مقالات تند ضداستبدادی داشت. این فعالیتها او را به زندان انداخت و در ۱۹۱۶، دادگاهی در قم او را به اعدام محکوم کرد. اما لاهوتی فرار کرد و به ترکیه پناهنده شد، جایی که در استانبول بیخانمان شد و با کارهای روزمزد و تأسیس مجله «پارس» (به دو زبان پارسی و فرانسوی) روزگار گذراند. در این دوره، شعر «یتیمان جنگ» را سرود که به سختیهای جنگ جهانی اول و بیخانمانان میپردازد.
زندگی و تحصیلات لاهوتی در ایران، ترکیبی از آموزش سنتی و بیداری سیاسی بود. او نه تنها زبان و ادبیات پارسی را آموخت، بلکه با ایدئولوژیهای نوین مانند سوسیالیسم آشنا شد. این دوران، پایهای برای اقدامات نظامی بعدیاش شد، جایی که قلم و شمشیر را یکی کرد.
خدمت در نظام و اقدامات نظامی: از ژاندارمری تا جبهههای مشروطه
لاهوتی در ۱۹۱۱ به ارتش ایران پیوست و به عنوان افسر ژاندارمری (نیرویی که در ۱۹۱۱ با کمک سوئدیها تأسیس شد) خدمت کرد. او با درجه ستوان دوم، در فوج ژاندارمری کرمانشاه مشغول شد و به سرعت به درجه ماژوری (سرگرد) رسید. خدمت نظامیاش، همزمان با انقلاب مشروطه (۱۹۰۶-۱۹۱۱) و جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸) بود، دورهای پر از آشوب. لاهوتی در فتح رشت، قزوین و گیلان شرکت کرد و با یپرمخان ارمنی، قهرمان مشروطه، همکاری داشت. در جنگهای ضداستبدادی، زخمهای جنگی برداشت و روحیه انقلابیاش را تقویت کرد.
در جنگ جهانی اول، ایران بیطرف بود، اما اشغال روسها و انگلیسیها او را به مبارزه واداشت. لاهوتی در ۱۹۱۸، با خروج روسها، به ترکیه فرار کرد، اما در ۱۹۲۱ با عفو عمومی رضاخان (که هنوز وزیر جنگ بود) بازگشت. با کمک سرهنگ لاندربرگ (افسر سوئدی آشنا از دوران ژاندارمری)، به تبریز رفت و با درجه ماژوری به ژاندارمری آذربایجان پیوست. اقدامات نظامیاش در این دوره، عمدتاً علیه نیروهای قاجاری و محلی بود. او در سرکوب شورشهای محلی شرکت کرد، اما وفاداریاش به مشروطه، او را به سوی مخالفت با رضاخان سوق داد.
لاهوتی در این سالها، با کردهای سنجابی در غرب ایران همکاری کرد و در مبارزات ملی نقش داشت. خدمت نظامیاش، بیش از یک حرفه، ابزاری برای ترویج عدالت اجتماعی بود. او اشعارش را در میان سربازان میخواند تا روحیهشان را برانگیزد، و این ترکیب قلم و تفنگ، او را به افسری منحصربهفرد تبدیل کرد.
ماجرای کودتای تبریز: قیامی یازدهروزه برای آزادی
کودتای تبریز (بهمن ۱۳۰۰ شمسی / ژانویه-فوریه ۱۹۲۲ میلادی)، آخرین قیام ضد رضاخان و یکی از دراماتیکترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران، با رهبری لاهوتی رقم خورد. این قیام، ادامه شورشهای مشروطه مانند خیابانی در تبریز، جنگلی در گیلان و پسیان در مشهد بود. رضاخان، پس از کودتای ۱۲۹۹، قدرت را متمرکز میکرد و ژاندارمری را با قزاقخانه ادغام نمود. لاهوتی، که از این تحولات بوی دیکتاتوری میپسند، با گروهی از افسران ناراضی ژاندارمری تبریز (مانند ابوالقاسم لاهوتی به عنوان رهبر شورای سربازان) متحد شد.
در ۳۰ ژانویه ۱۹۲۲ (۱۰ بهمن ۱۳۰۰)، لاهوتی و یارانش صوفیان را اشغال کردند و روز بعد به تبریز تاختند. آنها والی آذربایجان (مخبرالسلطنه هدایت)، معاونش (ساعدالسلطنه) و سرهنگ محمود پولادین (فرمانده فوج) را دستگیر کردند. پرچم سرخ بر فراز تبریز برافراشته شد و کمیته انقلابی و شورای سربازان قدرت را در دست گرفتند. لاهوتی، به عنوان رئیس شورای سربازان، اعلامیههایی برای عدالت اجتماعی، لغو سلطنت قاجار و اتحاد با شوروی صادر کرد. قیام، ایدئولوژی سوسیالیستی داشت: لاهوتی اشعارش را در میتینگها میخواند و از طبقه کارگر دفاع میکرد.
این یازده روز، تبریز را به کانون انقلاب تبدیل کرد. نیروهای لاهوتی، نیروهای وفادار به رضاخان را شکست دادند، اما دولت مرکزی واکنش سریع نشان داد. رضاخان به سرهنگ حبیبالله شیبانی (فرمانده ژاندارمری اردبیل) دستور سرکوب داد. در ۱۰ فوریه ۱۹۲۲ (۲۱ بهمن ۱۳۰۰)، در درگیری حومه تبریز، سروان تورج میرزا (رئیس ستاد نیروهای رضاخان) کشته شد، اما قوای قزاق و ژاندارم وفادار، شهر را بازپس گرفتند. لاهوتی، با گروهی از ژاندارمها و غیرنظامیان، از رود ارس گذشت و به جمهوری سوسیالیستی آذربایجان (باکو) پناهنده شد.
این کودتا، هرچند شکست خورد، نمادی از مقاومت چپ ایرانی شد. لاهوتی بعدها نوشت: پرچم سرخ بر تبریز، فریادی برای آزادی بود.
شکست کودتا و فرار به قفقاز: از تبریز تا باکو، تولد یک تبعیدی
شکست کودتا، تلخ اما تعیینکننده بود. نیروهای رضاخان، با حمایت انگلیسیها، تبریز را محاصره کردند و لاهوتی مجبور به فرار شد. او با عبور از ارس، به باکو رسید، جایی که با کمونیستهای محلی آشنا شد. در نخجوان (جمهوری خودمختار)، با سسیل باکالیشچیک (شاعر روس، متخلص به سسیل بانو) ازدواج کرد، که بعدها مترجم آثارش شد. لاهوتی در خاطراتش میگوید: «در نخجوان، با کمونیسم آشنا شدم و فهمیدم انقلاب واقعی چیست.»
فرار به قفقاز، آغاز تبعید ابدی بود. در ۱۹۲۳ به مسکو رفت و در انتشارات مرکزی خلقهای شوروی کار کرد. در ۱۹۲۴ به حزب کمونیست پیوست و به دانشگاه کمونستهای شرق (KUTV) رفت، جایی که زبان و ادبیات پارسی تدریس کرد. اما عفو رضاخان هرگز شامل حالش نشد، و او نتوانست به ایران بازگردد. در قفقاز، لاهوتی شعر «قصیده کرمل» (۱۹۲۳) را سرود، که ستایشی از انقلاب اکتبر است. این دوره، او را از نظامی به روشنفکر شوروی تبدیل کرد.
اقدامات فرهنگی در تاجیکستان: بنیانگذار شعر شوروی تاجیکی
در ۱۹۲۵، لاهوتی به دوشنبه (استالینآباد سابق، پایتخت تاجیکستان) فرستاده شد، جایی که با صدرالدین عینی (۱۸۷۸-۱۹۵۴)، پیشگام نثر مدرن تاجیکی، همکاری کرد. او بنیانگذار شعر شوروی تاجیکی شد و زبان ساده پارسی را برای بیان رئالیسم سوسیالیستی به کار برد. لاهوتی آکادمی علوم تاجیکستان را تأسیس کرد و در دانشگاه مسکو، دانشکده شرقی تدریس نمود .
اقدامات فرهنگیاش شامل سرودن سرود جمهوری تاجیک ، شعر «تاج و پرچم» (۱۹۳۵) که تغییرات شوروی را بازتاب میدهد، و «کاوه آهنگری» (۱۹۴۷) بر اساس شاهنامه، بود. او آثار پوشکین، گورکی، مایاکوفسکی و شکسپیر (اتللو، رومئو و ژولیت، شاه لیر) را به پارسی ترجمه کرد و شاهنامه فردوسی را به روسی (۱۹۵۷). لاهوتی در تئاتر درام دوشنبه، نمایشنامههای لوپه دو وگا را ترجمه کرد. عینی او را «شاعری که دیگران را ساکت کرده» نامید . لاهوتی، با اقتباس ژانرهای کلاسیک به سوسیالیسم، ادبیات تاجیکی را مدرن کرد و کلماتی مانند «کافطان» و «کمبگل» را وارد زبان کرد.
لاهوتی، شاعر ایرانی است که در تاجیکستان جاودانه شد. در ایران، اشعارش تا دهههای بعد ممنوع بود، اما تأثیرش بر نیما یوشیج و شاملو انکارناپذیر است. او زبان گفتاری پارسی را ترویج داد و مارکسیسم را به شعر فارسی آورد. دیوانش (شش جلد، ۱۹۶۰-۱۹۶۳) شامل «ایراننامه»، «جنگ آدمزاد با دیو» و «درخشافشان» است. لاهوتی، با ترجمه فردوسی به روسی، میراث پارسی را حفظ کرد و در تاجیکستان، به عنوان «شاعر پرولتاریای شرق» شناخته شد.
در ایران، او نماد چپ مشروطه است، هرچند قیامش فراموش شد. جایگاهش، پلی بین ادبیات ایرانی و تاجیکی است، جایی که شعرش مرزها را درنوردید.
نگاه لاهوتی به ایران، ترکیبی از وطنپرستی و انتقاد طبقاتی بود. در شعر “ایران”، مینویسد: “ایران من، زنجیر استبداد را بشکن / کارگر و دهقان، پرچم سرخ برافراز”. او ایران را به عنوان مهد فردوسی میدید، اما تحت سلطه سرمایهداری و استعمار. در تبعید، اشعارش پر از حسرت بازگشت بود: «از دیوارهای تبریز، فریاد میزنم / آزادی برای تو، ای وطن». لاهوتی، ایران را با شوروی مقایسه میکرد و آرزوی انقلابی سوسیالیستی داشت این نگاه، او را به شاعری جهانی تبدیل کرد که میهنش را فراتر از مرزها میدید.
پایان یک مبارز
لاهوتی در ۱۶ مارس ۱۹۵۷ در مسکو درگذشت، در ۶۹ سالگی، بر اثر بیماری قلبی. در روز مرگش، جلد اول ترجمه شاهنامهاش منتشر شد. او در گورستان نوودویچنسکی مسکو دفن شد. CIA در ۱۹۵۳-۵۴، با انتشار زندگینامه جعلی علیه او، سعی در تضعیفش کرد، اما این عملیات، او را در برابر غفوروف (دشمن قدیمی) تقویت کرد .
میراث لاهوتی، در تاجیکستان (قهرمان ملی) و ایران (شاعر انقلابی) زنده است. اشعارش، که بیش از هزاران بیت است، الهامبخش مبارزه طبقاتی و وطنپرستی است.
منبع: دیروزبان
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0