کد خبر : 362253
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۱

تجربه مادرانگی در دیار غریب

تجربه مادرانگی در دیار غریب

باشگاه خبرنگاران جوان– روزهایش با گریه آرام پسر نوزادش آغاز می‌شود؛ صدای علی کوچولو آن‌قدر آرام است که انگار می‌داند مادرش در چرخه بی پایان افسردگی گرفتار شده است. گریه‌های آرام علی کم‌کم بلندتر می‌شود و این بار، مهرانه، به چشمانش را باز می‌کند نوزادش را به آغوش می‌کشد. با نگاه به ساعت متوجه می‌شود

باشگاه خبرنگاران جوان– روزهایش با گریه آرام پسر نوزادش آغاز می‌شود؛ صدای علی کوچولو آن‌قدر آرام است که انگار می‌داند مادرش در چرخه بی پایان افسردگی گرفتار شده است. گریه‌های آرام علی کم‌کم بلندتر می‌شود و این بار، مهرانه، به چشمانش را باز می‌کند نوزادش را به آغوش می‌کشد. با نگاه به ساعت متوجه می‌شود که همه‌اش یک ساعت خوابیده است. 

شب قبل، علی از درد کولیک بی‌خواب بود و اول شب، امیر، پدر علی، او را به آغوش کشیده بود و مهرانه، استراحت می‌کرد؛ اما مگر مادر می‌تواند بخوابد وقتی نوزادش بی‌قرار است. پس از ساعتی، امیر به خواب رفت؛ او باید صبح زود برای کار بیدار می‌شد؛ بنابراین ادامه شب را، مهرانه و علی، با هم سپری کردند. 

زرق و برق‌های زندگی مدرن زود رنگ می‌بازد

مهرانه تازه ۲۵ سال را رد کرده و سه سال قبل با امیر ازدواج کرد. امیر از یکی از دانشگاه‌های معتبر در تهران فارغ‌التحصیل شده بود و چند سالی در کنار هم‌کلاسی‌های سابق خود، در یک شرکت مهندسی مشغول به کار بود. او باورداشت که تهران در‌های موفقیت را بیشتر از گذشته به رویش می‌گشاید و مهرانه هم با تصویر زندگی مدرن، برای آغاز زندگی مشترک از بیرجند به تهران آمد. با اینکه درآمد امیر کم نبود، اما برای زندگی در تهران، مشکلاتی داشتند. 

اجاره‌کردن یک آپارتمان کوچک در یک‌گوشه دنج این شهر شلوغ، احساس شدید غربت، هزینه‌های سرسام‌آور زندگی در تهران، چالش‌های مهرانه از اولین روز زندگی در تهران بود. دوری از خانواده، دوستان کودکی و آن شبکه حمایتی همیشگی، خلأ عمیقی در زندگی‌شان ایجاد کرد. تهران، با تمام شلوغی‌اش، برای آنها یادآور غربت و تنهایی بود.

امیر برای تأمین هزینه‌های سنگین زندگی، روزی ۱۰ تا ۱۲ ساعت کار می‌کند. او پیش از طلوع آفتاب خانه را ترک می‌کند. مهرانه تمام روز را با نوزادش سپری می‌کند و انتظار دارد شب‌ها، این وظیفه و مسئولیت سنگین را پایین بگذارد و استراحت کند. امیر او را تنها نمی‌گذارد، اما در نهایت، مهرانه است که شب‌ها را با گریه‌های بی امان علی به صبح می‌رساند. 

مهاجرت یعنی دوری از حلقه امن خانواده 

خانواده‌شان در روز‌های اول تولد نوزاد به تهران آمدند و چند روزی مهمانشان بودند. دوران بارداری هم یکی دو بار مادر مهرانه یا مادر امیر به دیدنشان آمده‌بودن. اما مگر می‌شود تمام مدت در کنارشان باشند. مهرانه و امیر مجبور بودند به‌تنهایی این روز‌ها را پشت سر بگذارند. هرکدام دوستان اندکی در تهران دارند که آنها هم سرگرم زندگی خودشان هستند و مهرانه نمی‌تواند به‌سادگی از آنها توقع داشته باشد این روز‌ها را کدام در کنارش باشند. 

تغییر‌های بزرگ با یک جفت پای کوچک

برای مهرانه، تولد علی، به معنی آغاز تنش‌هایی جدید در زندگی مشترکشان بود. آنها، پیش از تولد نوزادشان وقت زیادی را صرف گشت‌وگذار در تهران می‌کردند. سفر‌های کوچکی به شهر‌های اطراف تهران داشتند. مهرانه وقت داشت که به خودش برسد، کم‌کم آرایشگاه‌های حرفه‌ای تهران را پیدا کرده بود و در کنار آن مطالعه کند و برای برخی نشریات کوچک، مقالاتی بنویسد. حالا تمام هویت خود را در «مادری» خلاصه کرده است.‌

می‌گذرد؛ اما سخت و آهسته

مهرانه به‌خوبی می‌داند که این دوران گذران است و پس از گذشت چند ماه، می‌تواند زندگی‌اش را به روال دلخواهش اداره کند، اما گذراندن این روز‌ها در تنهایی، روی دلش سنگینی می‌کند. از طرف دیگر، او همه تلاشش را می‌کند تا همسرش را با احساسات متناقض خود گرفتار نکند. امیر مسئولیت تأمین معاش خانواده را به عهده دارد و فرصتی برای همدلی با همه غم‌ها و تنهایی‌های مهرانه را ندارد.

مادران بسیاری در جامعه‌ها با فشار‌های دوران پس از زایمان در کنار انزوای اجتماعی ناشی از مهاجرت دست‌وپنجه نرم می‌کنند. زنان مهاجر، به‌ویژه آنان که تازه مادر شده‌اند، با ازدست‌دادن شبکه حمایتی سنتی خود مانند مادر، خواهر، دوستان صمیمی را از دست می‌دهند و این فقدان، آنان را در برابر اختلالاتی مانند افسردگی پس از زایمان، بسیار آسیب‌پذیرتر می‌کند. 

امید همیشه زنده است

تولد فرزند اول، همه زوج‌ها را با جریانی جدید از زندگی مشترک آشنا می‌کند که همراه شدن با آن، نیازمند زمان است و در این زمان، خانواده و آشنایان آنها هستند با بیان تجربیاتشان، می‌توانند در تحمل این زمان، یاری گر زوج‌ها باشند. 

اما برای زوج‌هایی که مهاجرت به شهر‌های بزرگ را تجربه کرده‌اند، حضور در حلقه دوستان بسیار اندک می‌شود و این دوران را باید با درایت خودشان پشت سر بگذارند. مهرانه و امیر، در چنین زمانی، نیاز دارند در کنار حضور در اجتماعات مختلف خانوادگی، شرکت در کلاس‌های ورزشی مادر و کودک، کمک‌گرفتن از یک مشاور و…، رابطه عاطفی خود را مستحکم‌تر از قبل کنند. 

منبع: فارس

منبع خبر


مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

کد امنیتی *

advanced-floating-content-close-btn
advanced-floating-content-close-btn

پنجره اخبار