همشهری آنلاین- ابوذر چهل امیرانی: بدون شک اگر «نصرتالملوک کاشانچی» به خاطر جدایی از همسرش زانوی غم در بغل میگرفت، نهتنها در زندگی شخصیاش پیشرفت نمیکرد و نامش در تاریخ ماندگار نمیشد، بلکه کسی به فکر افراد بیبضاعت و محروم نمیافتاد که بیمارستانی پیشرفته برای مداوای آنها بسازد.
نصرتالملوک، فرزند «میرزا علینقی کاشانی» معروف به «کاشانچی» از تاجران و ثروتمندان معروف کشور بود که سال۱۲۹۳ به دنیا آمد. مثل خیلی از دخترهای آن زمان، در سن کم و پس از پایان دوره دبستان با پسرعمویش ازدواج کرد، اما منجر به طلاق شد. برخی ادعا میکنند او در ۱۴سالگی و عدهای عنوان میکنند در ۱۱سالگی ازدواج کرد، ولی بهدلیل اختلاف فکری و علایق، بعد از گذشت یک سال از یکدیگر جدا شدند. با این وجود، بهجای گوشهنشینی و غصه خوردن، به تربیت تنها فرزندش و ادامه تحصیل پرداخت و تا پایان عمر ازدواج نکرد.

به گفته «علیرضا زمانی» تهرانپژوه، نصرتالملوک سال۱۳۱۱ در ۱۸سالگی وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد. ابتدا در رشته مامایی مشغول به تحصیل و سپس برای ادامه تحصیلات تخصصی در رشته مامایی، راهی پاریس شد. پس از دریافت مدرک مامایی به تهران برگشت که مصادف با دوران جنگ جهانی دوم بود. او با دیدن بیماری و فقر مردم که به خاطر جنگ افزایش زیادی پیدا کرده بود، نیت کرد تا از دانش و تخصص خود برای کمک به هموطنانش استفاده کند. به همین خاطر، در اوایل دهه۲۰ در یکی از املاک پدرش در محله سبزه میدان که سکونتگاه اقشار کمدرآمد زیادی بود، اقدام به راهاندازی کلینیک زنان و زایمان کرد. او نهتنها خدمات رایگان به بانوان میداد، بلکه هزینه دارو و درمان آنها را هم تقبل میکرد.
شما میدانید و وجدانتان!
روحیه والا و انسانی نصرتالملوک سبب شد تا روزبه روز به تعداد مراجعان و بیمارانش اضافه شود و حتی از دیگر نقاط تهران و شهرهای مجاور به کلینیک او مراجعه کنند. نصرتالملوک، دست تنها بود و تعداد زیاد بیمارانش سبب میشد تا نیمههای شب کار کند و پذیرای بیماران باشد. به همین خاطر، چاره کار را در ساخت یک بیمارستان دید که نمونهاش را در کشورهای پیشرفته اروپایی دیده بود. با این وجود، پولی برای راهاندازی چنین مرکزی نداشت تا اینکه به فکر افتاد باز هم از پدر تاجر خود و دوستان او کمک بگیرد. آن زمان، تجار و بازرگانان تهران، تشکیلات سازمان یافتهای به نام «اتاق بازرگانی» ایجاد کرده بودند و جلسات آنها هرچند وقت یکبار در خانه یکی از اعضا برگزار میشد. یک روز پدر نصرتالملوک میزبان تاجران و بازرگانها در منزلش بود و نصرتالملوک هم که فرصت خوبی برای طرح موضوع پیدا کرده بود، وارد جلسه آنها شد. ورود او به این جلسه باعث ناراحتی برادران نصرتالملوک شد؛ چرا که آن زمان رسم نبود زنها وارد جمعهای مردانه شوند. به همین خاطر تلاش کردند تا او را از جلسه بیرون کنند، اما نصرتالملوک به حاضران اعلام کرد که زنهای زیادی در جنوب شهر هنگام زایمان به دلیل فقدان دارو و پزشک میمیرند و باید زایشگاه خیریهای برای آنان ساخته شود. سپس درحالی که به اجبار برادرانش درحال خارج شدن از اتاق بود، با صدای بلند گفت: «من حجت را بر شما تمام کردم، حال شما میدانید و وجدانتان.»
حرفهای نصرتالملوک تأثیر خود را گذاشت و دقایقی بعد برادرانش به او گفتند که میتواند بدون ورود به اتاق و از پشت در به پرسشهای بازرگانان جواب دهد. تاجران با شنیدن حرفهای او برای کمک به ساخت بیمارستان موافقت کردند و «عبدالحسین نیکپور» که رئیس اتاق بازرگانی تهران بود، جلسهای در خرداد سال۱۳۲۵ با «مهدی مشایخی» شهردار وقت تهران برای انجام این کار تشکیل داد. در آن جلسه شهردار تهران نیز قول داد یک سربازخانه قدیمی (سربازخانه شهاب الملکی) واقع در خیابان ری را برای ساخت بیمارستان دراختیار آنان قرار دهد. همان زمان، موضوع به «احمد قوام» نخست وزیر وقت نیز اعلام شد و هیأت وزیران ۱۵مرداد سال۱۳۲۵ مجوز ساخت بیمارستان را با تصویب مصوبهای ۱۱مادهای درخصوص واگذاری سربازخانه، چگونگی نقشهبرداری و پیشبینی مخارج ساختمان را صادر کرد. برای ساخت این بیمارستان، املاک دیگری هم در مجاورت این سربازخانه در تقاطع خیابانهای ری و بوذرجمهری خریداری و ساخت بیمارستان در زمینی به مساحت حدود ۱۱هزار مترمربع شروع شد.

مهندس «محسن فروغی» از معماران معروف آن زمان که رئیس دانشکده معماری دانشگاه تهران بود، طراحی نقشه بیمارستان را انجام داد و در نهایت دهم بهمن سال۱۳۲۸ با صرف ۳۲میلیون ریال هزینه به بهرهبرداری رسید. نام آن را بیمارستان بازرگانان گذاشتند که دارای ۴۸ اتاق، ۲۰۰تخت و بخشهای کودکان، امراض زنان، بیماریهای چشم، گوش، حلق و بینی، رادیولوژی، آزمایشگاه، جراحی و بیماریهای داخلی بود. بعدها بخش دیگری در این بیمارستان برای اولینبار در ایران افتتاح شد که در آن دست و پای مصنوعی تهیه میشد. آن زمان برای خرید تجهیزات این بیمارستان حدود ۱۸میلیون ریال هزینه و ۲۵۰هزار دلار هم از آلمان تجهیزات فنی خریداری شد. پس از یکسال هم، این بیمارستان وقف عام شد تا مبادا گذر زمان باعث تغییر کاربری بیمارستان و عامالمنفعه بودن خدمات آن شود. نصرتالملوک که بدبختی زنان به خصوص طبقات آسیبپذیر را ناشی از بیسوادی آنان میدانست و اعتقاد داشت که حداقل باید تحصیلات ابتدایی داشته باشند، یک کلاس اکابر هم برای زنان بیسواد در جوار بیمارستان دایر کرد.

نخستین زن شاغل در پزشکی قانونی
برای خدماتدهی مطلوب به بیماران، همه بخشهای این بیمارستان زیرنظر پزشکان مجرب و پرستاران ایرانی و آلمانی با مدیریت نصرتالملوک کاشانچی اداره میشد که آن زمان مدرک دکترای خود را دریافت کرده بود. ارائه خدمات نوین و مدرن پزشکی با تکیه بر تخصص کادر پزشکی و پرستاری، سبب شد تا این بیمارستان نهتنها به محل مراجعه مردم، بلکه به محل بستری و جراحی وزرا، مسئولان بلندپایه و تجار تبدیل شود که پروفسور «سیدمصطفی عدل» وزیر وقت آموزش و پرورش و آیتالله کاشانی از جمله آنها بودند. این بیمارستان به دلیل موقعیت جغرافیایی، بسیاری از اتفاقات تاریخی از جمله کودتای ۲۸مرداد، ۳۰تیر، ۱۵خرداد سال۴۲، انقلاب اسلامی و …را هم به چشم دیده و مجروحان و مصدومان این وقایع را پذیرا بوده است.
دکتر نصرتالملوک کاشانچی، یکسال پس از راهاندازی بیمارستان بازرگانان، به دعوت وزارت دادگستری اقدام به ساخت بیمارستان در کاخ دادگستری کرد و پس از مدتی در وزارت دادگستری و پزشکی قانونی استخدام شد. با این وجود، نظارت بر بیمارستان بازرگانان را ترک نکرد. این بانوی خیِّر که نخستین زن شاغل در پزشکی قانونی بود، پس از پیروزی انقلاب نیز مورد احترام مردم بود و توانست افراد فرهیخته و شاگردان زیادی تربیت کند تا اینکه اردیبهشت سال۱۳۶۹ درگذشت و از نیم قرن مجاهدت خستگی ناپذیر خود خاطرات زیبا و خدمات نیک بسیار بر جای گذاشت.

به گفته شاگردانش، او در زمان حیاتش مخارج تحصیل پسران و دختران بااستعداد زیادی را هم تأمین کرد و تنها یادگارش که پسری به نام علیاکبر و مهندس شرکت نفت بود، ۱۰ماه قبل از فوت مادرش درگذشت.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0