جای خالی بخش ویژه جنگ ۱۲ روزه در جشنواره فیلم فجر
باشگاه خبرنگاران جوان – چرا جهان هنوز پس از گذشت دههها به جنگهای جهانی اول و دوم بازمیگردد و روایت آنها را از زاویههای تازه بازگو میکند؟ چرا طراحان، نویسندگان و فیلمسازان در اروپا، آمریکا و دیگر نقاط جهان از پرداخت به جنگهای منطقهای خود دست نمیکشند؟ پاسخ این پرسش در لایههای عمیقتری از مفهوم

باشگاه خبرنگاران جوان – چرا جهان هنوز پس از گذشت دههها به جنگهای جهانی اول و دوم بازمیگردد و روایت آنها را از زاویههای تازه بازگو میکند؟ چرا طراحان، نویسندگان و فیلمسازان در اروپا، آمریکا و دیگر نقاط جهان از پرداخت به جنگهای منطقهای خود دست نمیکشند؟
پاسخ این پرسش در لایههای عمیقتری از مفهوم حافظه جمعی، سیاست روایت و قدرت بازنمایی نهفته است. جنگها رخدادهایی یکباره نیستند؛ آنها مسیر آینده ملتها را شکل میدهند، سیاست خارجی کشورها را بازتعریف میکنند و مهمتر از همه تصویری را که جهان از یک ملت درک میکند، میسازند. این حافظه اگر در قاب روایت تثبیت نشود، در میدان سیاست و رسانه توسط طرف مقابل نوشته خواهد شد؛ بنابراین بازگویی جنگ نه تکرار گذشته، بلکه تثبیت حقیقت و دفاع از حافظه ملی است.
کشورهای غربی به ویژه پس از دو جنگ جهانی بیش از هر حوزه دیگری دریافتند که بازنمایی تصویری از جنگ، بخشی از قدرت نرم آنها محسوب میشود. از همین رو از همان سالهای وقوع منازعات، دوربینها را همزمان با سربازان به خطوط مقدم فرستادند.
حضور فیلمسازان مطرح در جنگ جهانی اول و به ویژه دوم، نه یک انتخاب فرهنگی بلکه سیاستی کاملاً هدفمند بود؛ سیاستی که نتایج آن تا امروز در سینمای جهان دیده میشود. سینماگری مانند فرانک کاپرا با مجموعه مستندهای «چرا ما میجنگیم» (WHY WE FIGHT) نقشی اساسی در شکل دادن به افکار عمومی آمریکا ایفا کرد. جان فورد، ویلیام ولمن و هوارد هاکس هر کدام با نگاه خاص خود روایتهایی ساختند که ماهیت فاشیسم، ضرورت دفاع و واقعیت میدان نبرد را برای طبقات مختلف اجتماعی توضیح میداد.
این جریان بعدها در فیلمهای داستانی بزرگی مانند «در جبهه غرب خبری نیست»، «غلاف تمام فلزی»، «نجات سرباز رایان»، «پل رودخانه کوای»، «خط باریک سرخ»، پنجگانه «رمبو» و «هارت لاکر» ادامه یافت؛ آثاری که نه صرفاً محصول صنعت سرگرمی بلکه ابزار تولید گفتمان سیاسی و حافظه تاریخی بودند.
در همین چارچوب سینمای ایران نیز تجربهای همسنگ و حتی عمیقتر از بسیاری کشورها دارد. حضور مستقیم فیلمسازان ایرانی در سالهای دفاع مقدس، نه امری تشریفاتی بلکه تلاشی برای ثبت تاریخ بود؛ تلاشی که از دل آن، شکل تازهای از سینمای جنگ و مقاومت پدید آمد.
شهید سید مرتضی آوینی، ابراهیم حاتمیکیا، رسول ملاقلیپور، احمدرضا درویش، جمال شورجه، شهریار بحرانی و بعدها نرگس آبیار، مهدی جعفری، محمدحسین مهدویان و گروهی از مستندسازان جوان، نسلی را شکل دادند که میان دوربین و میدان نبرد فاصلهای نمیدیدند. سهم آنها در ثبت تجربه هشتساله جنگ تحمیلی، هسته اولیه سینمای مقاومت ایران را ساخت؛ سینمایی که آثار درخشانی مانند از «کرخه تا راین»، «خاکستر سبز»، «آژانس شیشهای»، «هیوا»، «سرزمین خورشید»، «هور در آتش»، «به وقت شام»، «شیار ۱۴۳»، «ایستاده در غبار»، «تنگه ابوقریب»، «موقعیت مهدی» و دهها فیلم مستند برجسته را که مهمترین آنها روایت فتح بوده و هست، در حافظه مخاطب ثبت کرد.
این تجربه تاریخی نشان میدهد که هنرمندان ایرانی بر خلاف بسیاری ملل روایت جنگ را از نزدیک لمس کردهاند. از این رو سنت سینمای جنگ در ایران نه وارداتی است و نه برگرفته از الگوهای تبلیغاتی بیرونی، بلکه تجربهای بومی، ملموس و برخاسته از حافظه فرهنگی یک ملت است.
امروز نیز شرایطی مشابه در حال شکلگیری است. جنگ تحمیلی ۱۲ روزه ایران و اسرائیل که ابعاد ژئوپلیتیک و رسانهای گستردهای پیدا کرده است، اکنون در نقطهای قرار دارد که روایت آن از منظر سینمایی به ضرورتی راهبردی بدل شده است. این جنگ بخشی از معادلات امنیتی منطقه را تغییر داده و واکنشهای بینالمللی گستردهای را برانگیخته است، بنابراین طبیعی است که فیلمسازان در ایران به دنبال بازنمایی این واقعه باشند؛ روایتی که اگر ساخته نشود طرف مقابل آن را آنگونه که میپسندد روایت خواهد کرد.
نمونه بارز چنین روندی رویکرد اسرائیل در سالهای اخیر است. صنعت سینمایی و تلویزیونی این رژیم با سرمایهگذاری گسترده در تولید سریالهای امنیتی تلاش دارد چهرهای مشروع، مظلوم و در عین حال قدرتمند از خود ارائه دهد. سریال «تهران» در دو فصل نخست و فصل سوم که اکنون در حال تولید است، تلاش میکند تصویر سازمان اطلاعاتی اسرائیل را حرفهای، انسانی و هم زمان قربانی تهدیدهای بیرونی نشان دهد. در کنار آن پروژههایی مانند «خاندان داوود» با تمرکز بر ساخت اسطوره تاریخی در سطح بینالمللی زمینه یک بازنمایی فرهنگی سیاسی را ایجاد کردهاند که هدف اصلی آن مشروعیتبخشی به سیاستهای این رژیم در منطقه است. این جریان بخشی از جنگ روایتهاست؛ جنگی که در آن دوربین قدرتی دارد همسنگ موشک و گاه تأثیر آن حتی بیشتر است.
در چنین شرایطی نبود روایت ایرانی از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به معنای واگذاری میدان روایتسازی به رقیب است؛ رقیبی که نه تنها بیکار ننشسته بلکه با شناخت دقیق از اهمیت رسانه و تصویر سالهاست در این میدان سرمایهگذاری میکند.
فیلمهای جنگی امروز صرفاً ابزار ثبت تاریخ نیستند، بلکه نیروهای شکلدهنده به افکار عمومی جهانیاند. آنها میتوانند جایگاه یک ملت را در نقشه سیاسی و فرهنگی جهان تغییر دهند و برای نسلهای آینده توضیح دهند که چه رخ داده و چرا؟
به همین دلیل ضرورت ساخت آثاری مرتبط با جنگ ۱۲ روزه، بیش از یک انتخاب فرهنگی است. این ضرورت هم بُعد ملی دارد و هم بُعد بین المللی. در سطح ملی این آثار میتوانند شفافیت تاریخی ایجاد کنند، ابعاد مختلف جنگ را توضیح دهند و از تبدیل آن به یک روایت تحریف شده جلوگیری کند و در سطح بینالمللی نیز این فیلمها میتوانند تصویری واقعیتر از شرایط منطقه ارائه دهند و نقش ایران را در نسبت با امنیت منطقهای از زاویهای انسانی و تحلیلی بازنمایی کنند. بسیاری از فیلمسازان ایرانی اکنون پروژههایی را در دست دارند که به این واقعه میپردازد؛ این روند باید تقویت و حمایت شود و در معرض دید حرفهای قرار گیرد.
در این میان نقش جشنوارههای سینمایی اهمیت دوچندان پیدا میکند. جشنوارهها نهتنها محل نمایش آثار هستند، بلکه ساختارهایی برای مشروعیتبخشی فرهنگی، شکلدهی جریانهای تازه و جهتدهی به تولیدات آینده محسوب میشوند. اگر جشنوارهای همچون کن، ونیز یا لوکارنو بخشهای ویژهای برای سینمای جنگ، سینمای حقیقت یا سینمای منطقهای اختصاص میدهند، به دلیل درک دقیق از نقش سیاسی تصویر است و جشنواره فیلم فجر به عنوان مهمترین رویداد سینمایی ایران نمیتواند نسبت به وقوع یک رویداد این چنین تأثیرگذار، بیتفاوت باشد.
ضرورت ایجاد بخشی ویژه برای آثار مرتبط با جنگ ۱۲ روزه تنها یک پیشنهاد مدیریتی نیست، بلکه یک ضرورت راهبردی در مدیریت روایت ملی و تحلیل فرهنگی است.
در جشنواره سینما حقیقت از میان آثار رسیده ۳۱ مستند به جنگ ۱۲ روزه پرداختهاند؛ رقمی قابل توجه که نشان از موج تولید، انگیزه هنرمندان و اهمیت موضوع دارد. این حجم تولید خود نیازمند زمینهای حرفهای برای نمایش، ارزیابی و تحلیل است. بیتردید اگر در جشنواره فیلم فجر نیز بخشی اختصاصی برای این حوزه در نظر گرفته شود، امکان بررسی دقیقتر آثار و ترسیم آینده این جریان فراهم خواهد شد. چنین بخشی میتواند هم فرصت دیده شدن به فیلمسازانی بدهد که در شرایط دشوار، تولید آثارشان را آغاز کردهاند و هم زمینهای برای گفتوگوی جدی درباره نسبت سینمای ایران با تحولات منطقهای به وجود آورد.
افزون بر این، ایجاد یک بخش ویژه میتواند چرخه تولید را نیز تقویت کند. وقتی فیلمسازان بدانند که بازاری مشخص، مخاطبی جدی و بخشی رسمی برای نمایش آثارشان وجود دارد انگیزه و اعتماد بیشتری برای ورود به موضوع پیدا میکنند. این بخش همچنین میتواند معیارهای حرفهای را برای داوری آثار جنگ تحمیلی ۱۲ روزه تعریف کند؛ معیارهایی که شامل دقت تاریخی، خلاقیت در روایت، کیفیت پژوهش، شخصیتپردازی عمیق و توانایی بازنمایی پیچیدگیهای جنگ باشد. چنین رویکردی از تبدیل این تولیدات به آثار شعاری جلوگیری کرده و سطح سینمای دفاع مقدس ایران را ارتقا خواهد بخشید.
از منظر فرهنگی نیز این بخش میتواند پیوند میان سینمای داستانی، مستند و حتی انیمیشن را تقویت کند. تجربه جهانی نشان میدهد که روایت جنگ تنها محدود به رئالیسم کلاسیک نیست. فیلمهایی مانند «والس با بشیر»، «زندگی زیباست» یا «پسر شائول» با رویکردهای کاملاً متفاوت نشان دادهاند که روایت جنگ میتواند چند لایه، شاعرانه و حتی ساختارشکن باشد، بنابراین بخش ویژه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در این دوره از جشنواره فیلم فجر میتواند محلی برای بروز فرمهای تازه، نگاههای نو و تجربهگرایی در سینمای ایران باشد.
در بُعد جهانی نیز چنین بخشی در جشنواره فیلم فجر میتواند پیام روشنی داشته باشد؛ ایران روایت خود از تحولات منطقه را جدی میگیرد. این پیام در عرصه دیپلماسی فرهنگی اهمیت دارد و میتواند جایگاه سینمای ایران را به عنوان بازیگری مهم در حوزه سینمای سیاسی تثبیت کند. جشنواره فیلم فجر در سالهای اخیر تلاش کرده است تا هویت بینالمللی خود را بازتعریف کند و ایجاد یک بخش اختصاصی برای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه میتواند این روند را تقویت و نگاه جهانی را متوجه ظرفیتهای تازه سینمای ایران کند.
در ماههای اخیر موج تازهای از تولیدات مرتبط با جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در سینمای ایران شکل گرفته که نشاندهندۀ اهمیت این واقعه در چشم فیلمسازان و مدیران فرهنگی است. سه چهره شناخته شدۀ سینمای ایران یعنی بهروز افخمی، محمدحسین مهدویان و ابراهیم امینی هرکدام با رویکردی متفاوت پروژههایی را پیش میبرند که از هم اکنون به عنوان آثار شاخصِ چرخه تولید سال ۱۴۰۴ و ۱۴۰۵ شناخته میشوند. افخمی با فونگویر، اثری فانتزی سیاسی با الهام از جهان بینی دکتر «استرنجلاو» قصد دارد روایت جنگ را از زاویه هجو سیاسی و طنز تلخ بازتعریف کند؛ پروژهای که میتواند یکی از متفاوتترین آثار سالهای اخیر او باشد.
در کنار او محمدحسین مهدویان با فیلم «نیم شب» دوباره به سراغ فرم داکیودرام رفته و ماجرای اصابت موشک به نزدیکی چند بیمارستان در محله یوسفآباد تهران را باز آفرینی میکند؛ روایتی مبتنی بر واقعیت با تمرکز بر تجربه زیسته شهروندان.
ابراهیم امینی نیز که کارنامهاش از سالها پژوهش و نگارش در حوزۀ دفاع مقدس تغذیه کرده با فیلم «دماوند» به سراغ درامی خانوادگی در فضای این جنگ رفته است؛ اثری که به دلیل نگاه انسانی و ساختار روایی متفاوتش از هم اکنون مورد توجه قرار گرفته است.
در کنار این سه کارگردان شناختهشده موج گستردهتری از فیلمسازان در حال پیوستن به این جریان هستند. محمد ابراهیم شهبازی پس از موفقیت فیلم کوتاه «دریچه» که به زندگی پیرمردی در دوران جنگ تحمیلی ۱۲ روزه میپرداخت، اکنون ساخت نخستین فیلم بلند خود را در همین حوزه آغاز کرده است.
پروژههای دیگری مانند «گلوریا» به کارگردانی بابک برجسته که قصهای عاشقانه را در دل جنگ تحمیلی دنبال میکند و نیز تولیدات رسمی نهادهایی همچون بنیاد سینمایی فارابی و بنیاد روایت فتح تصویر کاملتری از این موج میسازد.
بنیاد سینمایی فارابی تاکنون سه پروژه با محوریت این تهاجم را در چرخه تولید قرار داده است؛ «کافه سلطان» به کارگردانی مصطفی رزاقکریمی، «مهمان ناخوانده» به کارگردانی ابراهیم امینی و «قمارباز» به کارگردانی محسن بهاری. هم زمان اخباری غیررسمی از آغاز یک پروژه جنگی در سازمان اوج نیز منتشر شده است که در مرحله فیلمنامهنویسی قرار دارد. مجموعه این فعالیتها نشان میدهد که دستکم ۱۰ پروژه مرتبط با دفاع مقدس دوم و جنگ تحمیلی با اسرائیل در مرحله پیش تولید یا فیلمبرداری قرار گرفتهاند که ترکیبی از فیلمهای داستانی، داکیودرام، آثار فانتزی سیاسی و درامهای انسانی را در بر میگیرد؛ ترکیبی که احتمالاً سیمای سینمای دفاع مقدس را در سالهای آینده دگرگون خواهد کرد.
جریان تازهای که امروز در سینمای ایران پیرامون جنگ تحمیلی ۱۲ روزه شکل گرفته است، بیش از آنکه یک موج مقطعی باشد نشانهای از باز تعریف نسبت سینما با تحولات سیاسی و امنیتی معاصر است. همانگونه که در دهه شصت تجربه زیسته فیلمسازان در میدان جنگ به تولد ژانری ملی انجامید، اکنون نیز دو نسل از فیلمسازان از افخمی و مهدویان و امینی تا شهبازی، برجسته و گروهی از سازندگان جوان دیگر میکوشند این واقعه را نه صرفاً با نگاه تبلیغاتی بلکه با روایتی انسانی، تحلیلی و چندلایه بازسازی کنند.
منبع: میزان
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0