امام نوجوانی که قاضی القضات را به حیرت وا داشت

باشگاه خبرنگاران جوان – یک شب آرام در مدینه، خانواده‌ای منتظر فرزندی بودند. خانه پر از انتظار و دعا بود، برای آمدن کسی که حجت خدا روی زمین بود و همان شب، در سال ۱۹۵ هجری قمری، محمد بن علی بن موسی، امام جواد علیه‌السلام، چشم به جهان گشود. (۱)

وقتی خداوند امام جواد (ع) را به امام رضا (ع) عطا کرد، حضرت فرمود: «این مولودى است که براى شیعیان ما، بابرکت‌تر از او زاده نشده است.» (۲)

داستان ولادت امام جواد (ع) فقط لحظه تولد نبود، بلکه آغاز یک راه ویژه بود. راهی که از همان اول، نور و هدایتش در دل‌ها روشن شد. این نوزاد قرار بود نه فقط پسر یک امام بزرگ باشد، بلکه مرشد، معلم و حجت الهی برای همه نسل‌ها شود.

وقتی سن، معیار امامت نبود

امام جواد (ع) بعد از شهادت پدرش، امام رضا (ع)، وقتی به امامت رسید، در حدود هشت یا نه‌ساله بود و خب طبیعی است که خیلی‌ها اخم کردند، ابرو بالا انداختند و گفتند: «امام؟ مگر می‌شود یک پسربچه امام شود؟!»

روزی یکی از شیعیان در حضور امام رضا (ع) پرسشی مطرح کرد. با لحنی محتاطانه گفت: «مولای من اگر خدای‌ناکرده برای شما اتفاقی بیفتد، ما پس از شما به چه کسی رجوع کنیم؟»

امام رضا (ع) بدون مکث و با اطمینان پاسخ دادند: «به پسرم، ابوجعفر.»

مرد از شنیدن این پاسخ جا خورد. نگاهش ناخودآگاه به‌سوی امام جواد (ع) رفت؛ کودکی کم‌سن‌وسال که هنوز به نظرش برای چنین جایگاهی زود بود. تعجب و تردید در چهره‌اش آشکار بود.

امام رضا (ع) این تردید را دید. نگاه مرد، مکثش، و سؤالی که در دلش مانده بود، برای امام پنهان نماند. پس رو به او کردند و فرمودند: «خداوند متعال حضرت عیسی بن مریم (ع) را در حالی به پیامبری و رسالت برگزید که از پسرم ابوجعفر هم کوچک‌تر بود.» (۳)

آن زمان بعضی‌ها فکر می‌کردند سن، مساویِ عقل است. یعنی هرچه قد بلندتر، فهم عمیق‌تر. اما امام جواد (ع) آمد تا این فرمول را به هم بریزد.

یک روز در دربار خلیفه که صدای قدم‌های نگهبانان در تالار می‌پیچد و مردم و دانشمندان مهم در انتظار نشسته‌اند. همه نگاه‌ها به‌سوی کسی است که شاید هم‌سن‌وسال علمای معروف آن زمان نباشد، اما نامش در دل‌ها بزرگ است. امام جواد علیه‌السلام.

مشهورترین صحنه، مناظرهٔ امام با «یحیی بن اکثم» است. قاضی‌القضات خلافت عباسی. خلیفه از یحیی بن اکثم خواست تا با امام جواد مناظره کند.

یحیی با اعتمادبه‌نفس و کمی تکبر جلو رفت. درحالی‌که فکر می‌کرد با این سؤال می‌تواند امام را به چالش بکشد، با یک سؤال پیچیده جلو آمد، از آنها که اگر گوگل هم داشتی، عرق می‌ریختی.

پرسید: «کسی که در حال احرام، حیوانی را شکار کند، چه حکمی دارد؟» لحظه‌ای سکوت شد. همه حضار نفسشان را در سینه حبس کرده بودند. اما امام جواد (ع) بدون کوچک‌ترین تردیدی نه‌تنها جواب داد، بلکه سؤال را به چندین حالت مختلف تقسیم کرد و برای هر کدام پاسخی دقیق داد. طوری که یحیی بن اکثم ماند.

امام گفت: «ابتدا باید دید شکار در کجا انجام شده، در حرم یا خارج از حرم؟ آیا شکار عمدی بوده یا خطا؟ شکار از پرندگان است یا حیوانات دیگر؟ فرد صغیر است یا بالغ؟ آزاد است یا برده؟ این کار اولین‌بار بوده یا چندمین بار؟ پشیمان است یا نه؟ احرامش حج بوده یا عمره؟»

یحیی با حیرت چشم‌ها را گرد کرد و زبانش بند آمد. او هرچه فکر می‌کرد، نمی‌توانست پاسخی بدهد. حضار هم با تعجب و تحسین، قدرت علمی و تسلط امام جواد (ع) را مشاهده کردند.

سپس امام جواد (ع) تمام جزئیات کفاره‌ها و احکام شکار در حالت احرام را برای حضار شرح داد: 

شکار در حِلّ و از پرندگان: کفاره یک گوسفند

شکار در حرم: کفاره دوبرابر

شکار حیوانات وحشی مانند گورخر، شترمرغ، آهو: کفاره‌های مشخص… (۴)

همه در تالار سکوت کردند و حیرت‌زده نگاه می‌کردند. یحیی، بزرگ‌ترین فقیه دربار، حالا به‌وضوح قدرت علمی و فهم عمیق امام جواد (ع) را پذیرفته بود.

خیلی از شیعیان حالا بیشتر یقین پیدا کرده بودند که وقتی امام رضا (ع) نام ابوجعفر را به‌عنوان امام بعدی بردند در وجود امام جواد (ع) نوری از علم و حکمت را می‌دیدند که به ذهن آنها خطور هم نمی‌کرد.

منبع: فارس

منبع خبر


مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn