کد خبر : 350008
تاریخ انتشار : شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۳

همان که من می‌خواهم باش! قصه مردی که دست و پای آدمها رو می‌برید تا اندازه تختش بشن!

همان که من می‌خواهم باش! قصه مردی که دست و پای آدمها رو می‌برید تا اندازه تختش بشن!

شایانیوز– در اسطوره‌های یونان باستان، پروکروستس (Procrustes) راهزنی بود که در کنار جاده‌ آتن می‌زیست. او مسافران خسته که در جاده به سمت آتن در حرکت بودند را به خانه‌اش دعوت می‌کرد و با وعده‌ استراحت، آنان را بر تختی آهنین می‌خواباند. اما این یک تختخواب عادی نبود! ماجرا از این قرار بود که هر

شایانیوز– در اسطوره‌های یونان باستان، پروکروستس (Procrustes) راهزنی بود که در کنار جاده‌ آتن می‌زیست. او مسافران خسته که در جاده به سمت آتن در حرکت بودند را به خانه‌اش دعوت می‌کرد و با وعده‌ استراحت، آنان را بر تختی آهنین می‌خواباند. اما این یک تختخواب عادی نبود!

ماجرا از این قرار بود که هر مسافر می‌بایست دقیقاً به اندازه‌ آن تخت باشد. اگر قد فردی کوتاه‌تر از آن بود، پروکروستس او را با زور و قدرت تمام می‌کشید تا اندامش به اندازه تخت برسد؛ و اگر بلندتر بود، اعضای بدنش را می‌برید تا متناسب با آن تخت شود. در نهایت، هیچ مسافری زنده از آن خانه بیرون نمی‌آمد. پروکروستس فکر می‌کرد انسان کامل انسانی است که دقیقاً اندازه تخت او باشد نه کوتاه‌تر و نه بلندتر. سرانجام تسئوس، پهلوان بزرگ آتن، او را به همان سرنوشت گرفتار کرد: بر تخت خودش خواباند و به همان شیوه کشت.

این داستان در ظاهر قصه‌ای خونین است، اما در عمق خود تمثیلی است از میل انسان به هم‌شکل‌سازی دیگران، به قربانی ‌کردن تنوع و آزادی در برابر معیارهای ثابت و سخت‌گیرانه. تخت پروکروستس از آن پس به استعاره‌ای جهانی بدل شد: هر جا انسان یا جامعه‌ای بخواهد دیگران را به زور در قالب‌های ذهنی خود فرو کند، مثل تخت پروکروستس به میان می‌آید.

lemlelkbf

تحلیل جامعه‌شناسانه

جامعه‌های انسانی، برای بقا نیازمند قانون، نظم و معیار هستند. اما این معیارها گاهی از سطح «چارچوب‌های راهنما» به سطح «الگوهای اجباری» ارتقا می‌یابند و همه را وادار می‌کنند شبیه هم شوند. اینجاست که تخت پروکروستس از دل اسطوره وارد واقعیت می‌شود.

وقتی یک حکومت، یک نهاد آموزشی یا حتی یک خانواده می‌کوشد افراد را در قالب‌های از پیش تعیین ‌شده جا دهد، در حقیقت همان کاری را می‌کند که پروکروستس می‌کرد. در واقع این حرکت، نابود کردن فرد است؛ درست مانند پروکروستس که افراد را به قیمت شکنجه و کشتنشان اندازه تخت می‌کرد. کودکانی که باید همه در یک نظام فکری یکسان رشد کنند، کارمندانی که باید دقیقاً مطابق فرم‌های سازمان رفتار کنند، یا مردمانی که باید جهان را از دریچه‌ واحدی ببینند، همگی قربانیان تخت پروکروستس مدرن‌اند. جامعه‌شناسی به ما می‌گوید که چنین سازوکارهایی اگرچه در کوتاه‌ مدت انسجام جمعی ایجاد می‌کنند، اما در بلند مدت به سرکوب خلاقیت، کاهش تحمل تفاوت و گسترش بی‌اعتمادی اجتماعی می‌انجامند؛ ادامه این روند، جامعه را از درون دچار فروپاشی می‌کند.

lksl;vlvv

تحلیل روانشناسانه

اما چرا انسان تمایل دارد دیگران را با چارچوب‌های ذهنی خود تنظیم کند؟ روانشناسی شناختی پاسخی روشن می‌دهد: ذهن انسان به دنبال نظم و پیش‌بینی‌پذیری است. تفاوت‌ها و دگرگونی‌ها اضطراب ایجاد می‌کنند. برای کاهش این اضطراب، فرد ناخودآگاه می‌خواهد دیگران «مثل خودش» باشند یا دست‌کم با معیارهای او هماهنگ شوند. به زبان ساده‌تر، پروکروستس درون ما همیشه حاضر است: بخشی از روان که نمی‌تواند تفاوت را تحمل کند. و البته این یک بخش بیمارگونه در روان انسان است و باید کنترل شود.

از منظر روانکاوی، این میل می‌تواند ریشه در «خود شیفتگی» داشته باشد. انسان خود را معیار و مرکز جهان می‌داند و جهان را از زاویه دید خود می‌بیند و دیگران را تنها در صورتی می‌پذیرد که انعکاسی از او باشند. از منظر روانشناسی اجتماعی نیز، نیاز به هویت جمعی و ترس از طرد شدن باعث می‌شود فرد، آگاهانه یا ناخودآگاه، دیگران را به هم‌شکلی با خود فراخواند.

;dfkl;dmmdlbmdf

پیامدهای فردی و اجتماعی

پیامدهای چنین تفکری سنگین است. در سطح فردی، وقتی کسی سعی دارد خود را با چارچوب‌های تحمیلی دیگران هماهنگ کند، از هویت اصیل خویش فاصله می‌گیرد. این امر می‌تواند به احساس بی‌معنایی، افسردگی و بحران هویت منجر شود. در مقابل، فردی که می‌کوشد دیگران را تغییر شکل دهد، دچار استبداد ذهنی می‌شود و روابط انسانی‌اش را بر پایه‌ سلطه بنا می‌کند؛ در نتیجه به مرور به فردی خشمگین و سلطه‌جو تبدیل می‌شود که اطرافیان از او دوری می‌کنند. این امر زیست طبیعی وی را از حالت طبیعی خارج کرده و او را با اختلالات روانی مواجه می‌کند.

در سطح اجتماعی نیز، جوامعی که تخت پروکروستس را به قانون نانوشته‌ خود بدل کرده‌اند، دیر یا زود با رکود فرهنگی، از بین رفتن نوآوری، فرار مغزها و بی‌اعتمادی عمومی مواجه می‌شوند. زیرا هیچ انسانی برای همیشه حاضر نیست اندام فکری و روحی‌اش را بریده یا کشیده ببیند تا در تختی آهنین جا بگیرد.

l;mvl;_smlv;mbv

کلام آخر

تخت پروکروستس، بیش از یک افسانه‌ یونانی است؛ آیینه‌ای است که نشان می‌دهد تا چه حد انسان‌ها و جوامع آماده‌اند آزادی و تنوع را قربانی نظم و یکسان‌سازی کنند. پرسش اصلی این است: آیا می‌خواهیم جهانی بسازیم که همه در یک اندازه‌ مصنوعی و ناکارآمد جای بگیرند؟ یا جامعه‌ای که تخت‌های آهنین را بشکند و زنجیرهای سلطه را پاره کند و به افراد اجازه دهد همان‌گونه که هستند، زندگی کنند؟

شاید تسئوس، پهلوانی که پروکروستس را از بین برد، درون هر جامعه، همان آگاهی انتقادی باشد که روزی تخت چارچوب‌ها را در هم می‌شکند.

منبع خبر


مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

کد امنیتی *

advanced-floating-content-close-btn
advanced-floating-content-close-btn

پنجره اخبار