کد خبر : 358334
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۷

ازدواج مخفیانه دردسرساز شد

ازدواج مخفیانه دردسرساز شد

بازدید:۱۷۸ صد آنلاین | مردی که برای شکایت از همسرش به پلیس مراجعه کرده بود، گفت که ازدواج اولش را از همسرش پنهان کرده و همین کار دستش داده است.  به گزارش صد آنلاین ، مرد ۳۳ ساله که برای پیگیری شکایت خود از همسرش وارد مرکز انتظامی شده بود، گفت: پدرم کارگر بود و الان از

ازدواج مخفیانه دردسرساز شد

بازدید:۱۷۸

صد آنلاین | مردی که برای شکایت از همسرش به پلیس مراجعه کرده بود، گفت که ازدواج اولش را از همسرش پنهان کرده و همین کار دستش داده است.

 به گزارش صد آنلاین ، مرد ۳۳ ساله که برای پیگیری شکایت خود از همسرش وارد مرکز انتظامی شده بود، گفت: پدرم کارگر بود و الان از دنیا رفته است و مادرم با حقوق بازنشستگی پدرم زندگی را می گذراند. من تا دیپلم درس خواندم و بعد از آن به خدمت سربازی رفتم.

 

 

 

یک روز وقتی به مرخصی آمده بودم، با دوستانم به پارک رفتم. آنجا با یک دختر آشنا شدم. واقعا مهرش به دلم افتاد. مدت یک سال از طریق تلفن صحبت می‌کردیم تا اینکه سربازیم تمام شد. چند بار هم او را دیدم. عاشقش شده بودم.

ماجرا را به مادر و پدرم گفتم، اما آنها هم مخالفت کردند. یکی از خواهرانم به اصرار من به خانه آنها رفت که اوضاع بدتر شد. خواهرم از تفاوت‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بین ما صحبت می‌کرد. مادرم هم می‌گفت دختری که در خیابان پیدا شود، اهل زندگی نیست. خلاصه دعوا و مرافعه ادامه داشت و آنها حاضر نبودند «بتول» را به عنوان عروس خودشان قبول کنند. یک روز مادرم مرا قسم داد که «بتول» را رها کنم، ولی من نمی‌توانستم. برای همین او را مخفیانه عقد کردم.

در همین موقع بود که داییم دختر یکی از دوستان نزدیکش را که گرگان زندگی می‌کرد، برای ازدواج با من پیشنهاد داد. پدر و مادرم هم زود دست به کار شدند. در حالی که یک سال از ازدواج مخفیانه من و بتول می‌گذشت، من «کیمیا» را هم عقد کردم، ولی هیچ علاقه ای به او نداشتم.

پدرم در همین زمان فوت کرد. مادرم برای اینکه مرا پایبند زندگی کند، عروسی مفصلی برایم گرفت. من هم سر کار می‌رفتم ولی پول‌هایم را برای «بتول» خرج می‌کردم. چند بار کیمیا اعتراض کرد و دعوایمان شد. مادرم مجبور بود مخارج زندگی مرا هم بدهد.

در همین زمان بتول باردار شد و الان یک پسر ۶ ساله از او دارم. کیمیا می‌دید که هیچ علاقه‌ای به او ندارم و گاهی هفته‌ها و ماه‌ها با هم کار و حرفی نداشتیم. از طرفی چند نفری مرا با بتول دیده بودند و من هم چند باری پسرم را به خانه بردم. کیمیا شک کرد، ولی من به خاطر مادرم مدام دروغ می‌گفتم که اصلا کسی در زندگیم وجود ندارد. کار که بیخ پیدا کرد، گفتم او را طلاق داده‌ام. مادرم نیز با کیمیا صحبت کرد و او با اینکه قهر کرده بود، به خانه برگشت.

تقریبا ۲ ماه پیش دعوای سختی با کیمیا کردم. به او گفتم به خانه مادرش برود و توافقی جدا شویم. من فکر کردم او می‌خواهد جدا شود. من هم از اول بتول را دوست داشتم و تا الان هم نتوانسته‌ام خانه و وسایل منزل جداگانه ای برای او بگیرم. از فرصت استفاده کردم و بتول را به خانه‌ام آوردم، اما کیمیا دیروز به همراه مادرش به خانه آمد. من سعی کردم او را دست به سر کنم، ولی او که شک کرده بود، نرفت و با مادرش شیشه خانه را شکست و با من و بتول درگیر شد.

الان هم با آبروریزی‌ای که انجام داد من دیگر حاضر به زندگی با او نیستم. اکنون نیز من‌ و بتول از او به اتهام تخریب و آبروریزی شکایت کرده‌ایم.

با پیگیری شکایت این مرد ۳۳ ساله، بررسی‌های کارشناسی و روان‎شناختی نیز با دستور ویژه سرهنگ ابراهیم عربخانی رئیس کلانتری گلشهر مشهد در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد./همشهری آنلاین 

بازدید: 3

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

کد امنیتی *

advanced-floating-content-close-btn
advanced-floating-content-close-btn

پنجره اخبار