کد خبر : 359342
تاریخ انتشار : جمعه ۲۵ مهر ۱۴۰۴ - ۲۳:۲۶

جشن غیرت همدانی‌ها در برگ‌ریزان سرخ

جشن غیرت همدانی‌ها در برگ‌ریزان سرخ

باشگاه خبرنگاران جوان – مگر مدافعان چه می‌خواستند؟ یک خیابان منتهی به حرم و چشم دوختن به گنبد و بارگاه بانوی صلابت، آخر سوریه انتهای مسیر دوست داشتن است برای مدافعان. بالاخره هم این دوست داشتن کار دستشان داد و با هزار زحمت به خواسته قلبی‌شان رسیدند؛ مدافعان برای همین خیابان منتهی به حرم سر

باشگاه خبرنگاران جوان – مگر مدافعان چه می‌خواستند؟ یک خیابان منتهی به حرم و چشم دوختن به گنبد و بارگاه بانوی صلابت، آخر سوریه انتهای مسیر دوست داشتن است برای مدافعان.

بالاخره هم این دوست داشتن کار دستشان داد و با هزار زحمت به خواسته قلبی‌شان رسیدند؛ مدافعان برای همین خیابان منتهی به حرم سر و دست دادند و به ازای روز‌های ناب جوانی حرمت بازپس گرفتند.

آخر دلباختگی که زمان و مکان نمی‌شناسد وقتی سوریه مقر داعش شد فرقی نداشت پدر باشی یا پسر، جوان باشی یا در تب و تاب آرزو، پا در رکاب می‌گذاری و حریم حرم را نگاه می‌داری.

درست مثل فصل حظ باران و غوغای رنگ و عشقی که از در و دیوار ایستادگی فرو می‌ریزد و ۲۵ مهر ماه را تداعی می‌کند، ۲۵ مهر یادآور روز‌هایی است که دل از خاک برید و به آسمان گره خورد.

از همه فصل‌ها عزیمت می‌کنیم به پاییز و مهر، تاریخی که همدانی‌ها تاجی شدند بر تارک این دیار و حماسه‌ای ساختند از رقص دست و تیربار و آوازه‌ای که گوش به گوش فلک را کر کرد و تلنگری شد به جهانیان.

حالا هر بار که روایت رقص دست و تیربار مدافعان دست به دست می‌شود، بغضی در دل شهر می‌نشیند و عطر غیرت در هوای همدان می‌پیچد.

آخر ۲۵ مهر نه فقط یک روز در تقویم، که نشانی از جاودانگی است؛ یادآور مردانی است که برای خیابان منتهی تا حرم از همه کوچه‌های دنیا گذشتند، مثل سید و آقا مجتبی و آقا مجید.

سید اربا اربا بازگشت

از رفتن تا به سامان شدنش قدر یک پلک بر هم زدن بود، دقیقا فصلی که درخت‌ها هم عاشق می‌شوند سیدمیلاد هم عاشقانه‌ها از خود به جا گذاشت و سر و دستش را نذر عمه سادات کرد.

سید از بسیجیان گردان ۱۶۵ امام حسین (ع) بود و ۲۵ مهر ۹۴ دم‌دمای ۲۹ سالگی همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی گرما‌گرم رقص دست و تیربارش آسمانی شد.

قصه اصرار ماندن پیکرش با مشایعت اشک، زبانزد مدافعان حرم بود، انگاری دل سپرده بود دیوار به دیوار حرم رخ در خاک کشد و مهمان بزم شهدا باشد، اما حساب چینی نازک تنهایی دل پدرش کار دستش داد و اربا اربا بازگشت.

سید پلک اول با اصابت گلوله قناصه به گلویش در جنوب حلب تاجی شد بر تارک تاریخ این مرز و بوم.

پلک دوم، اما پیکر بی‌جانش زیر کمانه آتش دشمن رفیق شاخ و برگ درخت زیتون شد و پلک سوم حکایت غریب نیزه و سر جدا شده از تن در همسایگی دشت نینوا گوش فلک را کر کرد.

دست آخر هم با رویای صادقه‌ای پل زد به دل پدر جا مانده از قافله‌اش و روی دوش مردم شهرستان بهار نه! همه مردم این دیار به دیدار شتافت.

سید حسینی بود و حسینی شهید و حسینی مهمان مادر سادات شد، اصلا لباس دم و دستگاه ارباب بدجور قواره تنش بود، آخر حکایت عمه سادات برای «سیدمیلاد مصطفوی» حکایت عمه جان بود و تنهایی‌اش در شام.

جشن حنابندان حلب

وقتی خدا هر چه رنگ داشت ریخته بود روی زمین، عضو گردان تکاور ۱۵۴ حضرت علی‌اکبر (ع) زاده کهنوش تویسرکان رخت شهادت پوشید.

چند باری پیش از اینها مجروح شده بود آخر بی‌هول و هراس جلوی تکفیری می‌ایستاد، اما جام شهادت را در معرکه آزادسازی حومه حلب نوشید درست ۲۵ مهر ۹۴، تاریخی که برای عشاق همدانی راز سر به مهری است.

آقا مجتبی قراری نانوشته داشت با خانم رقیه انگاری دلش را به رقیه سه سال گره زده بود دقیقا وقتی ریحانه‌اش سه سال داشت.

تا جایی که در جشن حنابندان حلب قبل از شهادتش برخلاف همرزمانش نام رقیه حسین (ع) را کف دستش می‌نویسد و در شب واقعه سربلند مصباح‌هدی می‌بندد.

«مجتبی کرمی» باز هم ۲۹ ساله و معروف به مدافعان عشق در برشی از وصیت‌نامه‌اش سفارش می‌کند: «به ریحانه‌ام بگویید خیلی دوستش دارم و داشته‌ام، اما ریحانه جان دفاع از حرم رقیه اباعبدالله‌الحسین برای من واجب‌تر است.»

راز مگو با پهلوی زخمی

باز هم ۲۵ مهر ماه ۹۴ و بهانه‌ای برای عاشقی، این بار عروج آقا مجید یعنی عضو گردان ۱۶۱ امام حسین (ع) و بنیان‌گذار و نماینده رسمی سبک نینجوتسو در همدان.

شهیدی که یک هفته قبل از شهادتش در عالم خواب محل اصابت تیر بر پهلویش را می‌بیند؛ آخر جور دیگری سربند سبز یا زهرا می‌بست و راز و نیازش با بی‌بی پهلو شکسته بود.

بالاخره آقا «مجید صانعی» مرد تکنیکی روز‌های دفاع از حرم، در عملیات عشاق مردانه ایستاد و با پهلوی زخمی به آرزویش رسید.

تمنایی که سال‌ها در دل می‌پروراند حتی طوافش را به آرزوی دیرینه‌اش پیوند زده بود و دست آخر حاجت حج‌اش برات بهشت شد، براتی که عمه سادات امضاء کرد درست زیر باران آتش.

حکایت جنگ و مقاومت و شجاعت شهدا هیچ وقت بیات نمی‌شود تا دنیا دنیاست داغ است، غسل شهادت آقا مجید پیش از اعزام گواهی می‌دهد بر شجاعت بی‌مثال مدافعان عشق.

منبع: فارس

منبع خبر


مسئولیت این خبر با سایت منبع و جالبتر در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

کد امنیتی *

advanced-floating-content-close-btn
advanced-floating-content-close-btn

پنجره اخبار